گفتار خداى عزّ و جلّ که مىفرماید یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ …- اى مؤمنان شما را چه مىشود که چون گفته مىشود شما را که به جنگ در راه خدا بروید خویشتن را بر زمین گران مىکنید …
گویند، پیامبر (ص) در گرماى شدید و هنگام سختى مردم و وقتى که میوهها رسیده و سایهها دلپذیر بود آهنگ جنگ کرد و مردم دیر آماده شدند، و سوره «براءة» امور نهانى ایشان را کشف کرد و کینهها و نفاق منافقان را روشن ساخت. إِلَّا تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلِیماً …- اگر نروید عذاب کندتان عذابى دردگین. منظور آنست که اگر همراه پیامبر (ص) بیرون نروید.
ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ …- نرسد مر اهل مدینه را و آنها که گرد برگرد ایشانند از اعراب … گوید: گروهى از اصحاب رسول خدا (ص) به میان بادیهنشینان اطراف رفته بودند که به آنها فقه بیاموزند و منافقان گفتند، گروهى از اصحاب محمد در بادیهها ماندند و هلاک خواهند شد! و در مورد آنها این آیه نازل شد. وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً- و نباید که مؤمنان همه به یک بار به جنگ روند. همچنین این آیه نازل شد که انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا- همه بروید سبک بار و گران بار. گویند، منظور ساخته کار و ناساخته کار است و هم گفته شده است در این آیه منظور از کلمه خفاف، جوانان و منظور از کلمه ثقال سالخوردگان و پیران است. وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ- و جهاد کنید به مال و تن خویش در راه خدا- که منظور بذل اموال و جانبازى است. وَ لکِنْ بَعُدَتْ عَلَیْهِمُ الشُّقَّةُ- و لکن دور شد بر ایشان مسافت، که منظور مدت بیست شب است.
وَ سَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَکُمْ- و هر آینه سوگند خورند به خداى تعالى که اگر توانایى مىداشتیم با شما بیرون مىآمدیم. منظور در این آیه منافقان هستند. لَوْ کانَ عَرَضاً قَرِیباً وَ سَفَراً قاصِداً لَاتَّبَعُوکَ- اگر بودى بهره دنیایى نزدیک و سفرى آسان و میانه از تو پیروى مىکردند. منظور از کلمه عرض در اینجا غنیمت و بهره است، و چون پیامبر (ص) تصمیم به حرکت براى جنگ تبوک گرفت منافقان شروع به بهانه آوردن کردند و بیمارى و سختى راه را بهانه ساختند. یُهْلِکُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ- خویش را هلاک مىکنند و خدا مىداند که آنها دروغگویانند. منظور آنست که خود را در آخرت تباه مىکنند و خداوند مىداند که آنها سالم و توانایند. پیامبر (ص) بهانه ایشان را مىپذیرفت و به آنها اجازه مىفرمود که در جنگ شرکت نکنند و در این مورد این آیه نازل شد عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا- خداى از تو درگذشت، چرا دستور دادى به نیامدن ایشان، تا پدید آمدندى براى تو آنان که راست مىگفتند. منظور این است که آنها را به سفر مىآزمودى تا بدانى چه کسانى راستگو و چه کسانى دروغگویند. لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ …- دستورى براى شرکت نکردن از تو نمىگیرند کسانى که ایمان آوردهاند به خدا و روز بازپسین. این آیه وصف مؤمنان و مسلمانانى است که اموال خود را در این جنگ خرج کردهاند و این جنگ «غزوة العسره»، «جنگ سختى» هم نامیده شده است. إِنَّما یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ- همانا
کسانى از تو اجازه شرکت نکردن در جنگ مىگیرند که به خدا ایمان نیاوردهاند، که منظور منافقان هستند. سپس منافقان را توصیف فرموده و مىفرماید لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ … وَ هُمْ کارِهُونَ- پیش از این هم فتنهجویى مىکردند … و ایشان ناخوش بودند. منظور این است که منافقان پیش از خروج پیامبر (ص) به تبوک و ظهور امر آن حضرت هم فتنهجویى مىکردند و از پیروى کردن مسلمانان از پیامبر خوششان نمىآمد. وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ ائْذَنْ لِی وَ لا تَفْتِنِّی- و از ایشان کسى مىگوید دستورى براى نیامدن من بده و مرا در فتنه مینداز.
این آیه در مورد جدّ بن قیس نازل شده است که از همه بنى سلمه ثروتمندتر و داراى مرکوب بیشترى بود و مردى بود که سخت شیفته زنان بود. پیامبر (ص) به او فرمود: آیا به جنگ رومیان نمىآیى؟ شاید از دختران رومى بهرهیى یابى. او گفت: اى محمد، قوم من مىدانند که کسى به اندازه من شیفته زنان نیست و تو مرا از این جهت در فتنه مینداز! و خداوند در پاسخ او فرموده است أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا- آنها در فتنه و کفر افتاده شدند. مقصود این است که تخلف از فرمان رسول خدا مایه سقوط در کفر است.
إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ- اگر برسد به تو نصرتى و غنیمتى آنها را اندوهگین مىسازد و اگر برسد به تو مصیبتى گویند ما قبلا به احتیاط گرفتیم. منظور از حسنه در این آیه غنیمت و سلامت و منظور از مصیبت بلا و گرفتارى است.
قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا- بگو هرگز نمىرسد بر ما مگر آنچه خداى تعالى نوشته است بر ما. قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ- بگو آیا انتظار مىبرید براى ما مگر یکى از دو کار خوب را، که منظور غنیمت بدست آوردن یا شهادت است.
قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ- بگو اگر انفاق کنید به اختیار یا اضطرار پذیرفته نمىشود از شما. این آیه درباره مردان منافق ثروتمندى نازل شده است که در حضور مردم و براى اینکه خبر آن به گوش رسول خدا برسد صدقه مىدادند و به این وسیله کشته شدن خود را دفع مىکردند. و هم خداوند متعال در مورد ایشان فرموده است وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ … إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا- و باز نداشت ایشان را از اینکه صدقات ایشان پذیرفته شود … چه، مىخواهد خداى تعالى که عذاب کندشان به آن در این جهان.
منظور این است که منافقان بدانند آنچه استفاده مىکنند از نفاق است و اگر صدقهیى هم مىدهند از روى ریاکارى است.
وَ لا عَلَى الَّذِینَ إِذا ما أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ- و نه بر آنها که چون بیایند ترا تا ایشان را سوار کنى. این آیه در مورد گریه کنندگان نازل شده است که هفت نفر بودند، ابو لیلى مازنى، سلمة بن صخر مازنى، ثعلبة بن غنمه اسلمى، علبة بن زید حارثى، عرباض بن ساریه سلمى از بنى سلیم،
عبد الله بن عمرو مزنى و سالم بن عمیر عمرى.
رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ- خوشنود شدند و رضا دادند که با زنان و کودکان باشند. منظور جدّ بن قیس است. وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ- و از آنها که بر گرداگرد شمایند از اعراب منافقانند. منظور گروهى از رجال عرب همچون عیینة بن حصن و همراهان اویند که به اصحاب پیامبر (ص) چنان وانمود مىکردند که با ایشان هستند و به قوم خود چنان وانمود مىکردند که با آنها همراهند.
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ- و آن یاران اول از مهاجران و انصار.(2) منظور گروهى هستند که به هر دو قبله نماز گزاردهاند.
1) به نظر مىرسد که این مبحث در اینجا الحاقى است زیرا در چند صفحه بعد، این بحث به طور کاملتر ایراد شده است و همین آیات آنجا هم مطرح شده است.- م.
2) همه این آیات از سوره توبه است و این مبحث بعدا مفصلتر خواهد آمد.