همین اواخر، خودم به یک موضوعی برخورد کردم و متوجه شدم. دربارهی ادلهی توحید فکر و مطالعه میکردم. قبلا در تفسیر فخر رازی به مطلبی برخورد کرده بودم که نظرم را جلب کرده بود، زیرا چنین بیانی در کتب متکلمین و حکما ندیده بودم و خود فخر رازی نیز در کتب کلامی و فلسفی خود چنین بیانی ندارد، فقط در تفسیر خود ضمن تفسیر سبح اسم ربک الاعلی آن را نوشته است ولی به طور اختصار. بدیهی است که این مطلب را از پرتوی قرآن دارد. فخر رازی چنین میگوید: در قرآن از طریق مخلوقات بر وجود خداوند به دو شکل استدلال شده است و در حقیقت برهان توحیدی قرآن از طریق مخلوقات دو برهان است: یکی از راه اتقان صنع، یعنی نظام مشهود در ساختمان موجودات، آنچنان چه هر سازمان حکیمانهای بر حکمت و تدبیر سازندهاش دلالت میکند، نشان داده شده است؛ یعنی خلقت این مخلوقات و نظمی که در خلقت اینها و در تشکیلات هستی اینها به کار رفته است نشان میدهد وجود مدبری را. آیات زیادی در این باره هست که احتیاج به استشهاد ندارد. یکی دیگر اینکه در قرآن به موضوع هدایت موجودات استدلال شده
است و این از اصل خلقت جدا گرفته شده است، و چند آیه را هم نقل میکند، مثلا از زبان موسی خطاب به فرعون اینچنین نقل میکند: قال ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه(1) پروردگار ما همان کسی است که هر چیزی را آن جوری که بایست آفریده است، در خلقت او آنچه را که بایست داده است. تا اینجا استدلال به اتقان صنع است. جملهی بعد این است: ثم هدی: سپس او را هدایت و رهبری کرد. یعنی پس از آنکه او را خلق کرد و آن جوری که بایست بیافریند آفرید، او را هدایت کرد. کلمهی «هدی» را با کلمهی «ثم» از ماقبل خود جدا کرده است.
در سورهی سبح اسم میفرماید: الذی خلق فسوی، والذی قدر فهدی(2) پس در اینجا نیز هدایت را علیحده ذکر کرده و از خلق و تقدیر جدا کرده است. از زبان ابراهیم میفرماید: الذی خلقنی فهو یهدین(3) دربارهی انسان بخصوص نیز، هدایت انسان را جدا از خلقت انسان به عنوان یک نعمت علیحده و به عنوان یک موهبت علیحده ذکر میکند: اقرأ باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق. بعد با کلمهی «اقرأ» جدا میکند و میفرماید: اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم(4) اول خلقت انسان را ذکر میکند و بعد هدایت انسان را.
سخن فخر رازی که استنباطی است که از قرآن کریم کرده است برای من مبدأ فکر شد که آیا واقعا اصل هدایت در موجودات با اصل نظم در خلقت موجودات یک مطلب است یا دو مطلب؟ فکر به این جا رسید که اگر خلقت موجودات به اصطلاح فلسفی به صورت ماشین میبود، به این معنی که خداوند این موجودات را که آفریده است، به صورت یک ماشین کامل و
منظمی آفریده است، آن وقت قهرا کاری که باید این ماشین بکند تکلیفش روشن است، دیگر برای کارش یک تدبیر علیحدهای لازم نیست. مثلا اگر ساعتی را ساعت ساز بسازد، دیگر هرچه که هست در ساختن این ساعت است و کار منظم ساعت لازمهی جبری ساعت است. وقتی که ساعتی با این نظم و تشکیلات به وجود آمد و ساخته شد، دیگر نمیشود گفت که در این جا دو موضوع است: یکی اینکه ساعتی با نظم و دقت ساخته شده است و دیگر این که کارش را منظم میکند، زیرا این کار یک چیز علیحده نیست بلکه لازمهی نظم چنین ساختمانی است. لازمهی نظم ساختمان یک اتومبیل این است که اگر درست ساخته شده باشد و شما سویچ را بزنید و اتومبیل سوخت داشته باشد و پا روی گاز بگذارید و فرمان را در دست داشته باشید، آن اتومبیل کار خودش را انجام بدهد.
آیا دنیای علم چه میگوید؟ آیا دنیای علم میگوید این کاری که موجودات میکنند ـ مخصوصا در عالم نباتات و حیوانات و انسان ـ لازمهی ساختمان مادی این موجودات است؟ یا یک نیرو و قدرت و چیز دیگری که ما اصلا لفظی هم برای آن جز هدایت و رهبری نداریم، یک امر دیگری در عین حال وجود دارد که باز این موجود ساخته شده را در کارش رهبری میکند؟ آن امر مرموز را اگر به خدا که مدیر و مدبر موجودات است نسبت دهیم نامش هدایت است، و اگر به خود موجودات نسبت دهیم نامش عشق و محبت و تسلیم و اطاعت است. ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین(5)
بله همچو چیزی وجود دارد. این نشان میدهد که منطق این کتاب، مافوق منطق بشر است. پس بی جهت نیست که دائما بشر را دعوت میکند
که: افلا یتدبرون القرآن(6) خود فخر رازی که این مطلب را اینجا از زبان قرآن میگوید، من یاد ندارم که در یک کتابش توانسته باشد دنبال این مطلب را بگیرد. آری «کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوا الالباب(7)
پس یکی از ارکان ختم نبوت، قابلیت عجیبی است که منابع اولی اسلامی، و در درجهی اول قرآن کریم برای تحقیقات و مطالعات نو و کشفهای تازه دارد، و اینهاست که نخواهد گذاشت این دین کهنه بشود و از میان برود.
1) طه/ 50.
2) اعلی/ 2 و 3.
3) شعراء/ 78.
4) علق/ 1 ـ 4.
5) فصلت/ 11.
6) نساء/ 82.
7) ص/ 29.