جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

باب الهام مسدود نشده است

زمان مطالعه: 3 دقیقه

ممکن است این جا یک سؤال دیگری بکنید، و آن اینکه آیا بعد از زمان‏ حضرت رسول اساسا بکلی باب الهام مسدود شد یا باب نبوت مسدود شد؟ پاسخ اینست که باب نبوت یعنی باب پیامبری مسدود شد، اما باب کشف و شهود و الهام مسدود نشد. ممکن است بشری از لحاظ صفا و کمال و معنویت‏ برسد به مقامی که به قول عرفا یک سلسله مکاشفات برای او رخ می‏دهد و حقایقی که از طریق علم الهامی به او ارائه داده می‏شود، ولی او مأمور به‏ دعوت مردم نیست. حضرت امیر در نهج البلاغه می‏فرماید: ان الله تعالی‏ جعل الذکر جلاء للقلوب، تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقاد به بعد المعاندة. و بعد می‏فرماید: و ما برح لله عزت آلاؤه فی‏ البرهة بعد البرهة و فی ازمان الفترات عباد ناجاهم فی فکرهم و کلمهم فی‏ ذات عقولهم(1) یعنی «همیشه در دنیا افرادی هستند که خداوند در باطن ضمیرشان با آنها حرف می‏زند. حضرت زهرا این جور بود با آن که‏ پیامبر هم نبود. حضرت مریم به نص قرآن مجید این جور بود ولی پیامبر نبود. حضرت امیر در وصف ائمه می‏فرماید:

هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین و استلانوا ما استوعره المترفون و انسوا بما استوحش منه الجاهلون(2)

خلاصه‏ی مطلب، یک وقت هست ما می‏خواهیم بگوییم که پس از حضرت رسول هیچ بشری از لحاظ صعود و قوس صعودی و به اصطلاح سیر الی الحق، نمی‏رسد به آنجا که یک نوع الهامات به او بشود. نه،‌ چرا نشود؟! و

یک وقت می‏خواهیم بگوییم که پس از حضرت رسول آیا کسی پیدا خواهد شد که او پیامبر بشود؟ یعنی از طریق وحی به او مأموریت بدهند به اینکه شریعتی بیاورد و یا مبلغ یک شریعت دیگر باشد؟ نه، چنین کسی نمی‏آید. نوع اول را در اصطلاح اخبار و احادیث گاهی «محدث» می‏گویند. «محدث» یعنی کسی که یک حالت و یک معنویتی دارد که در ضمیرش یک القائاتی به او می‏شود. امام صادق می‏فرمود: انا لانعد الفقیه منکم فقیها حتی یکون محمدثا. فرمود:‌ ما فقیهی از شما فقها را (به اصحاب خود می‏فرمود) فقیه نمی‏شماریم مگر آنکه محدث باشد. راوی تعجب می‏کند که مگر ممکن است محدث باشد؟ حضرت فرمود: بلی یکون مفهما و المفهم محدث(3) خداوند به او تفهیم می‏کند حقایق را و همینکه مفهم بود محدث است. امام نمی‏فرماید که جبرئیل ظاهر می‏شود و با او سخن می‏گوید. فرمود خداوند شرح صدری به او می‏دهد که مطالب را با روشن بینی بیشتری می‏فهمد و این چنین‏ شخصی محدث است.

پس یک مطلب ما در این جا این بود که چرا بعد از شریعت ختمیه، نبوت‏ به طور کلی ختم شد؟ جواب همین بود که عرض کردم: بستگی دارد به ظهور علم و دانش و به قول امروز به ظهور تمدن به حدی که بتواند ارث الهی‏ خودش را حفظ کند، درباره‏ی آن تحقیق و مطالعه کند، تفسیر بنویسد. چهارده قرن است قرآن کریم پیدا شده است و در تمام این چهارده قرن همیشه‏ بوده‏اند طبقاتی که کارشان مطالعه روی این کتاب مقدس بوده است. هیچ کس‏ نمی‏تواند احصا بکند که مجموعا تفاسیری که راجع به قرآن مجید نوشته شده‏ است چقدر است. خدا می‏داند در همین زمان خودمان و در عصر حاضر چقدر تفسیر است که مشغول نوشتن آن هستند. اینها همان کاری را می‏کنند که‏ انبیای گذشته در تبلیغ شرایع دیگر می‏کردند.

از اینجا [پاسخ] یکی از شبهه‏هایی که بعضی از اهل بدع کرده‏اند روشن‏ می‏شود. یکی از حرفهای مفتی که می‏زنند این است که می‏گویند قرآن «خاتم‏ النبیین» فرموده و نگفته «خاتم الرسل»؛ پیامبر اسلام خاتم انبیاء است نه خاتم رسل،‌ بعد از آن پیغمبر نبی نخواهد آمد ولی رسول چطور؟ چه‏ مانعی دارد که رسول بیاید؟

قبل از آنکه این را بگویم، حکایتی برایتان عرض می‏کنم. می‏گویند وقتی زنی پیدا شد و ادعای نبوت کرد. او را نزد خلیفه‏ی وقت آوردند و گفتند چنانچه تو چنین ادعایی بکنی مرتد و کافر هستی. گفت مگر چه حرفی‏ گفته‏ام؟ گفتند: تو ادعای نبوت می‏کنی؟ گفت: بلی. گفتند: مگر نمی‏دانی که پیغمبر فرمود: لا نبی بعدی. گفت: بله قبول دارم اما پیغمبر فرموده: لانبی بعدی ولی او که نفرموده است: لا نبیة بعدی. نبی مذکر است و پیغمبر فرموده است بعد از من پیغمبر مذکر نخواهد آمد. پیغمبر اکرم راجع به پیغمبر مؤنث چیزی نفرموده است. من نبیه هستم نه‏ نبی. این هم ادعای یک پیغمبر مؤنث. ولی متأسفانه همه می‏دانند که این‏ یک حرف مفت است زیرا در اینجا نبی اسم جنس است و خصوصیتی که مذکر یا مؤنث باشد در آن نیست. اصلا منظور این است که نبی از آن جهت که‏ منبی‏ء عن الله باشد نخواهد آمد.


1) نهج البلاغه، خطبه‏ی 220.

2) نهج‏البلاغه، حکمت 147.

3) رجال کشی، ج 2. بجای منکم،‌ منهم (من الشیعة) آمده است.