زمان مطالعه: < 1 دقیقه
سپس با گروهی از پاسداران بگذشتیم که در کنار بدن خبیب بن عدی پاس همیدادند، و یکی از ایشان گفت: بخدا قسم هرگز بمانند امشب راه رفتنی نظیر راه رفتن عمرو بن امیه را ندیده بودم، و اگر نه او در مدینه میبود میگفتم که او عمرو بن امیه است!
پس چون محاذی چوبه دار خبیب شدم، آنرا از جای برکندم، و دوان دوان آنرا با خود بردم، و پاسداران بدنبال من میدویدند، ولی بمن نرسیدند.
سپس همچنان بسمت شمال راه پیمودم تا چون به بریدگی کرانه مسیل یاء جج رسیدم چوبه دار را بمحل گود مسیل افکندم، و خدا پیکر آن شهید را از نظر ایشان پوشیده داشت، چنانکه به آن دست نیافتند.