بلال (بکسر باء) ابن رباح (بفتح راء) مؤذن پیغمبر اسلام بود. نقل شده که شین را سین میگفت و سین بلال پیش خدای رؤف شین حساب میشد.
بلال بعد از پیغمبر اسلام اذان نگفت مگر دو مرتبه: یکمرتبه برای حضرت زهراء اذان گفت که آنرا تمام نکرد. و مرتبه ی دیگر هم که از شام برای زیارت قبر پیغمبر بمدینه آمد بنا بر خواهش اصحاب اذان گفت.
بلال با ابوبکر بیعت نکرد. عمر گریبان او را گرفت و گفت: این جزاء ابوبکر است که تو را آزاد کرده است؟!
بلال گفت: اگر ابوبکر مرا برای خدا آزاد کرده است فعلا هم مرا برای خدا واگذارد. و اگر مرا برای خدا آزاد نکرده من حاضرم.
من با کسی که پیغمبر اسلام او را جانشین خود قرار نداده بیعت نخواهم کرد!.
در کتاب اسدالغابه میگوید: ابوجهل لعین بلال را در بین آفتاب به رو میخوابانید و سنگ آسیا را به پشت او می نهاد تا اینکه آفتاب بدن بلال را میگداخت، پس از آن به بلال میگفت: بگو: کافر شدم بپروردگار محمد!! ولی بلال میگفت: احد احد (یعنی خدا یکی است؟).
بلال در سنه ی(18) یا (20) هجری در شام بمرض وبا از دنیا رفت و در باب صغیر دفن شد.