جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

‏تراشیدن موى رسول خدا

زمان مطالعه: 3 دقیقه

گویند، چون رسول خدا (ص) قربانى‏هاى خود را کشت، دستور فرمود تا سلمانى را فرا- خوانند، و طرف راست سر خود را در اختیار سلمانى گذاشت. مسلمانان نیز براى گرفتن موهاى آن حضرت اجتماع کرده بودند. پیامبر موهاى سمت راست سر خود را در اختیار ابو طلحه انصارى گذاشت. خالد بن ولید هم درباره موهاى پیشانى آن حضرت صحبت کرد و پیامبر آن را به او دادند و او در کلاه خود قرار داد، و پس از آن با هیچ لشکرى مقابله نکرد مگر اینکه آن را شکست مى‏داد. ابو بکر صدیق گوید: به خالد بن ولید نگاه مى‏کردم و گرفتارى‏هایى که از او در احد و خندق و حدیبیه و موارد دیگر دیده بودیم به خاطرم مى‏آمد، و

بعد مى‏دیدم که چگونه در روز عید قربان شتران را که با پاى بسته بزحمت افتاده بودند پیش پیامبر (ص) مى‏برد، و هنگامى که آن حضرت سر خود را مى‏تراشید مى‏گفت: اى رسول خدا، پدر و مادرم فدایت گردند لطفا موى پیشانیت را به من اختصاص بده و کس دیگرى را بر من ترجیح مده! و دیدم که موهاى پیشانى آن حضرت را گرفت و بر چشمها و لبهاى خود مى‏نهاد.

گوید: از عایشه پرسیدم: این موهاى رسول خدا که پیش شماست از کجاست؟ گفت:

چون رسول خدا در سفر حج خود سر تراشید موهایش را میان مردم تقسیم کردند و به ما هم همان مقدار رسید که به دیگر مردم. پس از اینکه پیامبر (ص) سر تراشید مقدارى هم از موهاى گونه‏ها و سبیل خود را کوتاه فرمود و ناخن هم گرفت و دستور فرمود که این موها و ناخن‏ها را دفن کردند. گروهى از اصحاب رسول خدا موى و ناخن کوتاه کردند و گروه دیگرى سر تراشیدند. پیامبر سه مرتبه فرمود: خداى کسانى را که سر تراشیدند بیامرزد و رحمت فرماید.

در هر دفعه گفته مى‏شد: براى آنها هم که موى و ناخن کوتاه کرده‏اند هم دعا فرمایید. و پیامبر (ص) در دفعه چهارم فرمود: خداى کسانى را که سر تراشیدند و کسانى را که ناخن کوتاه کردند رحمت فرماید.

گویند، پیامبر (ص) پس از اینکه سر تراشید، بوى خوش و عطر استعمال فرمود و پیراهن پوشید و براى پاسخ‏گویى به مردم نشست. در آن روز در مورد تقدیم و تأخیر پاره‏یى از امور حج هر سؤالى که کردند، فرمود: عیبى ندارد.

اسامة بن زید، از عطاء، از جابر بن عبد الله نقل کرد که مردى پیش رسول خدا آمد و گفت:

من پیش از آنکه قربانى کنم سر تراشیدم. فرمود: حالا قربانى کن عیبى ندارد! گفت پیش از آنکه رمى جمره کنم قربانى کردم. فرمود: حالا رمى کن عیبى ندارد.

ابن ابى ذئب، از زهرى نقل کرد که: پیامبر (ص) به عبد الله بن حذافه سهمى دستور فرمود تا براى مردم جار بزند و بگوید: رسول خدا مى‏گوید، این روزها روز خوردن و آشامیدن و یاد کردن خداست. مسلمانان روزه خود را شکستند مگر کسانى که مى‏خواستند پس از عمره تمتع حج انجام دهند که پیامبر اجازه فرمود روزهایى را که در منى هستند روزه داشته باشند.

پیامبر (ص) همان روز عید قربان از منى به مکه آمد و گویند، شب همراه زنان خود به مکه آمد و به اصحاب خود دستور فرمود روز از منى به مکه آیند.

پیامبر (ص) کنار چاه زمزم آمد و دستور داد سطلى آوردند و یک سطل آب براى حضرت کشیدند که از آن آشامید و بقیه‏اش را بر سر خود ریخت و فرمود: اى فرزندان عبد المطلب اگر بیم نداشتم که مردم بر شما غلبه کنند من خودم از چاه آب مى‏کشیدم.

ابن جریح از عطاء نقل کرد که: پیامبر (ص) از چاه زمزم شخصا براى خود یک سطل آب‏

کشیدند. عطاء مى‏گفته است: من هم همیشه براى خودم شخصا آب مى‏کشیدم، ولى وقتى پیر و ناتوان شدم دستور مى‏دادم کسى برایم آب بکشد. گوید: پیامبر (ص) معمولا نزدیک ظهر و پیش از نماز رمى جمره مى‏فرمود. براى رمى دو جمره به جاى بلندترى مى‏رفت ولى جمره سوم را از همان پایین رمى مى‏کرد، و معمولا کنار جمره نخستین بیشتر از جمره دوم مى‏ایستاد و کنار جمره سوم توقف نمى‏کرد و پس از اینکه آن را رمى مى‏فرمود برمى‏گشت.

معمر، از زهرى نقل مى‏کند که: پیامبر (ص) هنگامى که جمره اول و دوم را رمى مى‏فرمود توقف مى‏کرد و دستهایش را به آسمان بلند مى‏کرد و دعا مى‏فرمود، و این کار را به هنگامى رمى جمره عقبه انجام نمى‏داد، و چون آن را رمى مى‏کرد مراجعت مى‏فرمود. پیامبر (ص) اجازه فرموده بود که شبانان و ساربانان شب در منى نخوابند و هر کس را که شب مى‏آمد اجازه فرموده بود که همان شبانه رمى جمره کند.

عبد الرحمن بن عبد العزیز، از ابى بکر بن حزم، از ابى البدّاح بن عاصم بن عدىّ، از پدرش نقل کرد که: پیامبر (ص) اجازه فرموده بود شبانان در منى نخوابند و مجبور به توقف شبانه نباشند.

و گویند، رسول خدا فرموده است: سعى کنید که با سر انگشت خود ریگ را بپرانید و رمى کنید! همسران آن حضرت در شب و هنگام فرا رسیدن آن رمى مى‏کردند.