جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تعلیمات اسلام و هدفهای پایان ناپذیر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ما کان‏ محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول‏الله و خاتم النبیین.

تعریفی کرده‏اند برخی از علمای اسلامی از خاتم و خاتمیت و آن این است که‏ می‏گویند: «الخاتم من ختم المراتب باسرها» یعنی خاتم، پیغمبر خاتم آن‏ پیغمبری است که جمیع مراتب را طی کرده است و دیگر مرحله‏ی طی نشدنی یا طی نشده از نظر او و از نظر کار او وجود ندارد. در این تعریف که از خاتمیت شده است صرفا به این جهت توجه نیست که دیگر پیغمبری بعد از او نخواهد آمد، بلکه علت این مطلب که چرا دیگر پیغمبر صاحب شریعتی‏ نخواهد آمد نیز ذکر شده که دیگر گفتنی از نظر نبوت یعنی از نظر آن چه که‏ بشر از طریق وحی و الهام باید درک کند نه آنچه که وظیفه دارد از راه‏ علم و عقل دریابد

(آن، راه دیگری است و در امکان خود بشر هست)، از نظر آن چیزهایی که از طریق وحی و الهام باید به بشر القا بشود، گفتنی دیگر باقی نمانده است، راه نرفته دیگر باقی نمانده است، سخن‏ نگفته دیگر باقی نمانده است. وقتی که تمام مراحلی که در این قسمت هست‏ به پایان رسید، خواه ناخواه نبوت ختم می‏شود.

حال مثالی برای شما عرض می‏کنم: فرض کنیم بشر تمام معلوماتی که در جهان هست و تمام رازهای علمی که در جهان وجود دارد، چه مربوط به طبیعت‏ بی جان و چه مربوط به طبیعت جاندار را کشف کرد و در هیچ مرحله‏ای مجهولی‏ باقی نماند. آن دانشمندی که آخرین مجهول را کشف می‏کند و در اختیار بشر می‏گذارد، او دیگر خاتم العلماء و خاتم دانشمندان خواهد بود. بعد از او دیگر عالم مبتکری پیدا نخواهد شد و هر عالمی که بیاید فقط مکتشفات علمای پیشین را درک می‏کند، خودش چیز نوی کشف نمی‏کند. البته‏ این که در باب علم عرض شد،‌ یک فرض بود و هنوز بسیار زود است که بشر بتواند چنین ادعایی راجع به طبیعت بی جان بکند تا چه رسد به طبیعت‏ جاندار، و تا چه رسد به سراسر هستی. هنوز برای بشر خیلی زود است که‏ چنین ادعایی بکند و بگوید در طبیعت راز مجهولی نیست مگر آنکه آن را با قدرت علمی کشف کرده است. عده‏ای معتقدند که در طبیعت بی جان، بشر کم و بیش می‏تواند یک همچو ادعایی بکند که قوانین طبیعت بی جان یعنی قوانین‏ جمادات را کشف کرده است. ولی درباره‏ی طبیعت جاندار، نباتات و حیوانات، هیچ کس همچو ادعایی نمی‏کند، بلکه هنوز بشر در قدمهای اول و مراحل اول است. ولی این مثالی که عرض شد برای مثال کافی است. در بعضی از علوم بشری می‏توان این حرف را زد. مثل آنچه که درباره‏ی حساب‏ گفته می‏شود (فقط حساب نه ریاضیات). می‏توان گفت آنچه که بشر باید در این باب بفهمد فهمیده است و دیگر ماورائی ندارد.