جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حساب منظم و قطعی اجتماع و تاریخ

زمان مطالعه: 5 دقیقه

اگر بپرسید آیا ما از آن جهت که مسلمان و موحد و خداشناس هستیم و پیرو قرآن می‏باشیم باید تاریخ را دارای یک قوانین و قواعدی بشناسیم، آنهم قواعدی قطعی و تخلف ناپذیر، یا خیر؟ [پاسخ این است‏:] ما از نظر اینکه مسلمان و موحد هستیم و تابع قرآن می‏باشیم باید بپذیریم که تاریخ بشر، تاریخ امتها و اقوام و جمعیتها یک حساب منظم و قطعی و مشخصی دارد و ما باید آن حسابها را بشناسیم و خودمان را با آن‏ حسابها تطبیق بدهیم، و اتفاقا قرآن مجید راجع به اینکه تاریخ بشر حساب‏ قطعی و منظمی دارد، چون بیشتر با زندگی مردم سروکار دارد، با صراحت‏ بیشتری این مطلب را بیان کرده است. در آیات زیادی از قرآن با کلمه‏ی «سنت» یا «سنن» برخورد می‏کنیم؛ یعنی قرآن مجید سرگذشت و سرنوشت یک قومی را که ذکر می‏کند تحت عنوان «سنة الله» ذکر می‏کند: سنت الهی این است، روش الهی و قانون الهی این است که ملتها اگر چنین و چنان باشند یک همچو سرنوشتی داشته باشند، و اگر طور دیگری باشند، باز سرنوشت دیگری داشته باشند. مثلا این آیه که می‏فرماید: ان‏ الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم(1) یک قانون مسلم و

قطعی را در تاریخ بشر و زندگی بشر ذکر می‏کند. ما می‏بینیم قرآن کریم سر گذشت فرعون و فرعونیان را ذکر می‏کند؛ ستمگریها، استکبارها، استعلاها و تبعیضهای اینها را بیان می‏کند، کفرورزی و کفران ورزیهای اینها را ذکر می‏فرماید تا منتهی می‏شود به هلاکت آنها. پشت سرش اینچنین می‏فرماید: ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم(2) یعنی این بدان سبب و موجب است که هرگز خداوند نعمتی را که به‏ قومی ارزانی می‏فرماید از آنها پس نمی‏گیرد مگر پس از آنکه خودشان در آنچه که مربوط به شخصیت و اخلاق و عادات‏ خودشان است دگرگونی به وجود آورند، فاسد گردند. کلمه‏ی «لم یک» افاده‏ی‏ حتمیت و ضرورت می‏کند، یعنی خداوند هرگز چنین نبوده است که بی جهت‏ نعمتی را از قومی سلب کند، لازمه‏ی خدایی خدا این است که اینچنین نباشد.

هرگاه تعبیری به این شکل در قرآن آمده است، علما قطعیت و ابدیت و عمومیت را از آن استفاده می‏کنند، مثل آن آیه‏ای که علماء علم اصول به آن‏ استناد می‏کنند: ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا(3) ما چنین‏ نبوده‏ایم که قومی را عذاب کنیم قبل از اینکه پیغمبری در میان آنها بفرستیم و اتمام حجت به طور کافی شده باشد؛ یعنی ما هیچ ملتی و فردی را قبل از اینکه به او اتمام حجت شده باشد و حقیقت برای او بیان و روشن‏ شده باشد معذب نخواهیم کرد. علمای اصول می‏گویند این آیه تأیید می‏کند قاعده‏ی «قبح عقاب بلابیان» را. اگر در این آیه این طور آمده بود که: ما عذبناهم قبل ان نبعث رسولا، فقط حکایت می‏کرد که‏ ما در گذشته قبل از اینکه پیغمبری را مبعوث بکنیم قومی را عذاب نکردیم‏. در آن وقت می‏گفتیم که خدا از گذشته خبر داده است و نمی‏گوید که در آینده این چنین است، نمی‏گوید ما همیشه این جور هستیم. ولی

وقتی که با این تعبیر بیان می‏کند که: ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا هرگز چنین‏ نبوده‏ایم، یعنی خلاف مقام الوهیت و ربوبیت است که قومی را معذب کند قبل از آنکه اتمام حجت کافی به آن قوم شده باشد.

این آیه هم که می‏فرماید: ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم یعنی اراده‏ی خدا و سنت قطعیه‏ی الهیه اینچنین نیست که نعمتی‏ را که قومی دارند از آنها بگیرد بدون اینکه خود آنها موجبات زوال آن‏ نعمت را فراهم آورده باشند، یعنی بدون آنکه خود آن قوم در خودشان تغییر ایجاد کرده باشند، اخلاقشان فاسد شده باشد، روحیه‏ی آنها از بین رفته باشد، ایمانشان فاسد شده باشد. پس خدا در میان مردم سنتهای خلاف‏ناپذیر دارد: فلن تجد لسنة الله تبدیلا و لن تجد لسنة الله تحویلا»(4) این آیات را هم که ذکر کرده است پس از حوادث تاریخی ذکر کرده است. پس اجمالا در این مطلب که در تاریخ بشر یک سلسله سنن و قوانین حتمی و خلاف‏ناپذیر حکومت می‏کند بحثی نیست.

یک آیه‏ی دیگر برای شما شاهد عرض بکنم و باور بفرمایید که این مطلب‏ برای اولین بار در قرآن ذکر شده است. راجع به همین، به بنی‏اسرائیل، در سوره‏ی بنی‏اسرائیل این طور می‏فرماید: و قضینا الی بنی‏اسرائیل فی‏ الکتاب لتفسدن فی الارض مرتین و لتعلن علوا کبیرا. ما در کتاب (تورات یا لوح محفوظ، اغلب گفته‏اند تورات است) حکم کرده‏ایم و نوشته‏ایم که شما در روی زمین دوبار فساد خواهید کرد و فساد و استکبار زیادی. بار اول که فساد کنید، به دنبال آن ما قومی را بر شما مسلط خواهیم کرد بسیار نیرومند: فاذا جاء وعد اولیهما بعثنا علیکم عبادا لنا اولی باس شدید فجاسوا خلال الدیار و کان وعدا مفعولا. ملت قوی و نیرومندی را ما بر شما مسلط خواهیم کرد که در داخله‏ی زندگی شما نفوذ پیدا کند (فجاسوا خلال الدیار در خلال خانه‏های شما

نفوذ کنند) و این وعده‏ای که ما دادیم خلاف‏ناپذیر است: و کان وعدا مفعولا. بعد شما وضعتان عوض می‏شود، توبه می‏کنید و آدمهای خوبی می‏شوید، ما هم وضعتان را عوض می‏کنیم: ثم رددنا لکم الکرة علیهم و امددناکم باموال و بنین و جعلناکم اکثر نفیرا. ما پشت سر این، باز نعمتهای خودمان را به شما بازمی‏گردانیم، عددتان را زیاد می‏کنیم، مال و قدرت و نیروهای شما را زیاد می‏کنیم. ان احسنتم‏ احسنتم لانفسکم و ان اسأتم فلها. بدانید که اگر نیکی کنید به نفع‏ خودتان است چون بعد از نیکی کردن و نیک شدن نعمت است، و اگر بدی‏ کنید به خودتان بدی کرده‏اید، زیرا بعد از بدی کردن خسارت و ذلت و نکبت است.

فاذا جاء وعد الآخرة تا نوبت دوم باز شما فیلتان یاد هندوستان‏ خواهد کرد و در فساد فروخواهید رفت. فاذا جاء وعد الآخرة لیسوؤا وجوهکم و لیدخلوا المسجد کما دخلوه اول مرة و لیتبروا ما علوا تتبیرا. عسی‏ ربکم ان یرحمکم و ان عدتم عدنا(5) بار دوم می‏رسد باز شما فساد می‏کنید و باز قوم دیگری می‏آیند و بر شما مسلط می‏شوند، شما را بیچاره و بدبخت می‏کنند. در این بار دوم هم باز اگر شما توبه کنید و آدمهای خوبی‏ بشوید امید هست که رحمت الهی شامل حال شما بشود، اما و ان عدتم عدنا. عمده این جمله است؛ این جمله است که یک سنت و قاعده‏ی قطعی و عمومی‏ را می‏رساند: و ان عدتم عدنا هر وقت شما به فساد برگردید ما هم به‏ مسلط کردن قومی دیگر بر شما برمی‏گردیم، هر وقت هم شما به سوی خدا بازگشت کنید رحمت ما هم به سوی شما بازگشت می‏کند. این جمله (و ان‏ عدتم عدنا) یعنی یک حساب کلی دائمی همیشگی. این حساب کلی فقط مال‏ بنی‏اسرائیل نیست بلکه مال همه‏ی دنیاست.

قرآن مجید راجع به تاریخ بشر و اینکه تاریخ بشر از یک سنن خاصی

پیروی می‏کند اصرار عجیبی دارد. البته قرآن یک تفاوت منطقی با دیگران دارد و آن این است که دیگران به این نکته که «فساد اخلاق در سرنوشت و سعادت ملتها مؤثر است» یا توجه ندارند و یا کمتر توجه‏ دارند. قرآن وقتی که فلسفه‏ی تاریخ بشر را ذکر می‏کند این طور هم تفسیر می‏کند، می‏فرماید: سعادت اقوام و ملتها بستگی دارد به علم و اخلاق پاک‏ و معنویت آنها. قرآن راجع به اینکه معنویت یک قوم در سرنوشت آنها تأثیر فراوان دارد اصرار عجیب دارد. یعنی آن چیزی که بیشتر، از مختصات‏ قرآن است، گذشته از اینکه آن فلسفه‏ی کلی را قبول می‏کند و بلکه برای‏ اولین بار در دنیا بیان می‏کند، این جهت است. و لو ان اهل القری‏ آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض(6)

پس اگر ما جبر تاریخ را به طور کلی رسیدگی کنیم می‏بینیم حرف راست و درستی است، به همین معنی که تاریخ بشر روی یک سلسله قوانین و نوامیس‏ منظم حرکت می‏کند.


1) رعد/ 11.

2) انفال/ 53.

3) اسراء/ 15.

4) فاطر/ 43.

5) اسراء/ 4 ـ 8.

6) اعراف/ 96.