در فقه و مسائل فقهی اگر وارد شوید عینا جریان همین است. من در چند موضوع بالخصوصی که مورد مطالعهی خودم بود این را از نزدیک احساس کردم و به قول امروزیها لمس کردم. یکی موضوع حقوق زن بود. وقتی که انسان، دقیق در این مسئله مطالعه میکند و مدت زیادی وقت خودش را صرف این موضوع میکند میبیند قرآن یک منطق مخصوصی دارد، از هیچ منطقی پیروی نکرده است. زن در قرآن همان زن در خلقت است. هیچ افراط و تفریط در قرآن نیست، نه آن منطقهای تفریطی قدیمی که یک افکار خاصی دربارهی زن داشتند (از آ» حرفها اساسا در قرآن خبری نیست، در میان ما مسلمانها هست ولی در قرآن نیست، در قرآن یک منطق دیگری است) و نه آن افراط کاریها که امروز میگویند و کأنه میخواهند خلقت را فراموش کنند (این هم در قرآن نیست). اگر از ما بخواهند کتابی دربارهی زن به دانشمندان عرضه بداریم که همهی مطالبش قابل عرضه شدن و دفاع باشد از خود قرآن کتابی بهتر نداریم. از هزار سال پیش و بیش از هزار سال پیش تمام کتابهای سنی و شیعه را بیاورید، هیچ کتابی به اندازهی خود قرآن صلاحیت عرضه داشتن به محققین امروز را ندارد. در کتابهای شیخ طوسی نمیتوانید همهی مسائلی را که فتوا داده است عرضه کنید. جواهر همهاش را نمیتوانید عرضه بدارید. یگانه کتابی که همهاش صلاحیت عرضه داشتن را دارد قرآن است. از اینجا آدم میفهمد که این کتاب چقدر در هر زمانی از عصر خودش جلو است و تقدم دارد.
وقتی انسان قرآن را ملاحظه میکند، میبیند یک منطق مخصوصی است؛ بعد مراجعه میکند به احادیث، میبیند که این احادیث به اصطلاح یک
شباهتی با قرآن دارند اما یک درجه پائینتر، رنگ بشری به خود گرفتهاند(1)؛ میآید در فقه، میبیند فقه حتی با حدیث هم چندان وفق نمیدهد، یک درجه پائینتر آمده است؛ میآید در میان مردم و عمل مردم، میبیند عمل مردم حتی با فقه هم تطبیق نمیکند.
این نشان میدهد زنده بودن این کتاب را که میگوید در هر زمانی هر چه عملتان جلو برود من آمادگی بیشتری برای تحقیق و مطالعه دارم، گذشتگان را ملامت مکن.
یکی دیگر موضوع ربا بود که وقت توضیح دادن ندارم، فقط اشاره میکنم و میگذرم(2)
1) احادیث درست است که گفتهی پیغمبر و امام است و گفتهی پیغمبر و امام با گفته خدا دو تا نیست، اما یک تفاوت در کار هست، گفتهی خدا را ما مستقیم داریم میبینیم. دیگر آیات قرآن همان آیات قرآن است؛ اما احادیث، فلان کس روایت کرده است از فلان کس، و فلان کس روایت کرده است از فلان کس، و همین طور، بالاخره هفت هشت دست گشته است؛ مثل آب زلالی است که در یک جویبار و بستری روان شده است، نمیشود مخلوط نداشته باشد. فلان کس از فلان کس، فلان کس از فلان کس، آخرش یک رنگی از سلیقهی راویان دارد.
2) [علاقمندان میتوانند به کتاب مسئلهی ربا اثراستاد شهید مراجعه نمایند.].