جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حمله ذوالقصه – ماه ربیع الثانی سال ششم هجری‏

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ذوالقصه – بفتح قاف – منزلی از منازل بنی ثعلبه، از قبائل غطفان، و دشمنان سرسخت رسول خدا (ص) است، و این منزل مسافتی برابر با بیست و چهار میل از مدینه فاصله دارد.

پیمغبر (ص) گشتی اکتشافی متشکل از ده نفر، به فرماندهی مبارز مشهور محمد بن مسلمه انصاری به ذوالقصه اعزام کرد، ولی جاسوسان بنی ثعلبه ایشان را از تحرک آن گشتی آگاه ساختند، تا رزمندگان خود را برای مقابله با آن آماده کردند، و صد رزمنده را برای محاصره افراد گشتی در کمینگاه جای دادند، و از دیگر سو چون ابن مسلمه در آن سرزمین با کسی مواجه نشد با افراد تحت فرماندهیش برفع خستگی پرداخت، تا خواب همگی را ربود، و زمانی دیدگان را از خواب گشودند که خود را در طوق محاصره صد رزمنده یافتند.

در این هنگان افراد گشتی سراسیمه و خواب آلوده بطرف اسلحه خود شتافتند و دشمن را زیر رگباری از تیر قرار دادند، ولی این فعالیت در برابر کثرت افراد دشمن سودی نبخشید، زیرا در مثل آورده اند که بسیاری جمعیت شجاعت را شکست میدهد، و دشمنان با استفاده از کثرت جمعیت افراد گشتی را در میان گرفتند، و سرانجام همگی را از پا در آوردند. و در اینمیان محمد بن مسلمه، فرمانده گشتی، با تنی مجروح بخاک و خون آغشته و در میان کشتگان افتاده بود، و دشمنان چون ضربتی بپای او وارد کردند، و حرکتی از او ندیدند، او را نیز کشته پنداشتند، و آنگاه بغارت اسب و سلاح گشتی پرداختند، و حتی لباس کشتگان را از تنشان برکندند، و بیغما بردند، و چون آن نابکاران از منطقه دور شدند یکی از مسلمین بر آن صحنه فجیع بگذشت، و چون اجساد خون آلود آن

شهیدان را بنگریست، از سر تأثیر استر جاع کرد، و محمد بن مسلمه که تا آن لحظه بی حرکت بجای مانده بود، چون دریافت که آن مرد مسلمان است، از جای خود حرکت کرد، و آن مرد او را بدوش کشید تا بمدینه برد، و مردم شهر بدرمان او پرداختند تا زخمهایش التیام یافت، و جان از آن مهلکه بدر برد.