سال ششم هجری(1)
قبائل بنیاسد، که از نیرومندترین قبائل نجد بشمار میآمدند، تحت فرمان «طلیعة بن خویلد» در جنگ خندق شرکت داشتند، و در کنار سایر نیروهای احزاب بر ضد مسلمین جنگیدند، و در صفوف دشمنان محارب بر ضد اسلام درآمدند، و از اینرو لازم بود که پیمبر (ص) بوسیله حمله بمراکز تجمعشان به تأدیبشان قیام کند، و به ایشان خاطرنشان سازد که مسلمین از چنان نیروئی برخوردارند که میتواند حملاتشان را بقلب قبائل بنیاسد گسترش دهند، و بهمین جهت حملهای تأدیبی را به آهنگ سرزمینهای بنیاسد تجهیز کرد،
که از جهت افراد کوچک مینمود، ولی در معنی بزرگ، و از جهت تأثیر عظیم بود، و پیغمبر (ص) فرماندهی این حمله را به صحابی مشهور «عکاشة بن محصن» که خود نیز از بنیاسد بود – تفویض فرمود، و شماره افراد این حمله چهل سوار بود، و پیمبر (ص) عکاشه را مأمور ساخت تا بنیاسد را در سرزمینهای خودشان مورد حمله قرار دهد، پس عکاشه با افراد تحت فرماندهیش، با شتاب تمام، بصوب مأموریت خود روان شد، تا قوم خود را غافلگیر کند، ولی بنیاسد، پیش از آنکه عکاشه و همراهانش بسرزمین ایشان درآیند، از تحرک او آگاه شدند، و شتابان بطرف کوهستان فرار کردند، و از این رو عکاشه چون بدانسو رسید، احدی از ایشان را ندید، ولی با وجود این از اجراء مأموریت خود نومید نشد، و یکی از سپاهیان خود، بنام شجاع بن وهب را برای تجسس بسراغ ایشان فرستاد، و شجاع پس از بررسی منطقه بنزد فرمانده حمله بازگشت، و به او گزارش داد که آثار اشتران و گوسپندان آن قوم را در آن نزدیکی دیده است، و عکاشه پس از دریافت این گزارش بیدرنگ به محل آن آثار رهسپار شد، و چون با رزمندگانش به آن سرزمین رسید، مردی را در آنجا خفته دید، پس درباره بنیاسد از او سؤال کرد، مرد در جواب گفت: بنیاسد کجا؟ ایشان چون از تحرک شما خبر یافتند، به ارتفاعات منطقه خود پیوستند.
سپس چون درباره اغنام و احشام از او جویا شدند، گفت: آنها را هم با خود بردند، و اینحال یکی از رزمندگان ضربت تازیانهای بر او فرود آورد، تا مگر اطلاعات صحیح و سودمندی را در اختیار ایشان قرار دهد، و آن مرد چون اثر آن ضربت را احساس کرد گفت: اگر شما را از محل اغنام و احشام بعضی از افراد قبیله که از ورود شما بیخبر بودهاند، آگاه سازم مرا امان خواهید داد؟ گفتند: آری. پس بدنبال او روان شدند، ولی چون راههای پرپیچ و خمی را در پی او پیمودند، بیم آن کردند که این عمل از جانب او نیرنگی و دامی باشد از اینرو عکاشه – فرمانده گروه – او را متوقف ساخت، و گفت: بخدا قسم یا با ما از سر صدق سخن خواهی گفت، یا گردنت را خواهیم زد! در اینحال مرد راهنما که ترس بر او مستولی شده بود، گفت: به این محل مرتفع برآئید و به
آنسو بنگرید، پس افراد حمله چنین کردند، و چون از فراز آن ارتفاع بنگریستند، اشتران بسیاری را در حال چرا یافتند، و بیدرنگ آنها را که بدویست شتر بالغ بودند، به پیش راندند، و چون اثری از قوم نیافتند، با آن غنیمت بمدینه باز گشتند.
عملیات این حمله نشان داد که بیم و هراس مسلمین و شوکت و صولت حکومت اسلامی دلهای مردم آن منطقه را پرساخته است، چندان که قبیله عظیمی چون بنیاسد – که در شجاعت و رزمجوئی زبانزد مردم آن منطقه بودند – بمجرد اطلاع از قصد مسلمین – دائر بحمله بر سرزمین ایشان راه فرار در پیش گرفتند، و شتابان بکوهها و درهها پناهنده شدند، و شک نیست که این وحشت و سراسیمگی که فضای منطقه را فرا گرفته بود، مصداق و مظهری از سخن پیمبر (ص) بود که فرمود: «رعب و وحشتی که از نیروی من دلها را فرا گرفته است، مرا تا یکماه راه یاری کرده است»
1) غمر بروزن خمر آبی متعلق به بنیاسد است.