جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خاتمیت و جبر تاریخ

زمان مطالعه: 4 دقیقه

غرضم این جهت است که کلمه‏ی «جبر تاریخ» در میان طبقه‏ی متجدد همان‏ نقشی را بازی می‏کند که کلمه‏ی قضا و قدر و سرنوشت در میان عوام و قدیمیها. حالا ما می‏خواهیم راجع به این جبر تاریخ یک بحثی کرده باشیم. چون این مسأله جبر تاریخ به مفهومی که متجددین ما به کار می‏برند با مسأله‏ خاتمیت ارتباط دارد، اول آن ارتباط را عرض می‏کنم و بعد وارد جبر تاریخ‏ می‏شویم. و اما ارتباط آن از این راه است که اساسا خاتمیت براساس‏ جاویدان بودن دین است. ما که قائل به خاتمیت هستیم، عقیده‏ی ما اینست‏ که اولا همیشه خدا دینی در میان مردم دارد. خود دین حقیقت جاویدی است و از میان افراد بشر منسوخ نخواهد شد. ثانیا آن دینی که برای همیشه باید در اجتماع بشر باقی بماند و آن صلاحیت را دارد که باقی بماند دین اسلام‏ است و یگانه کتابی در دنیا که این صلاحیت را دارد که برای همیشه در میان‏ افراد بشر زنده بماند، نمیرد و منسوخ نشود و همیشه ‏تر و تازه باقی بماند قرآن است. انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون.

مصطفی را وعده داد الطاف حق

گر بمیری تو نمیرد این سبق

پس بحث خاتمیت بحث جاوید بودن دین اسلام است. تا صحبت جاوید بودن‏ یک چیزی به میان بیاید، آن هم چیزی که مربوط به زندگی و تاریخ بشر است‏، عده‏ای می‏گویند که مگر ممکن است با جبر تاریخ، یک چیزی در زندگی و تاریخ بشر جاوید بماند؟! جاوید ماندن خلاف جبر تاریخ است.

حالا ما می‏خواهیم این جبر تاریخ را تفسیر بکنیم و توضیح بدهیم و

ببینیم‏ که آیا معنی درستی دارد یا خیر؟ و چنانچه معنی درستی دارد آیا لازمه‏اش‏ آن است که هیچ چیزی در تاریخ بشر جاوید نماند یا خیر؟ جبر تاریخ دو کلمه است: جبر، تاریخ. کلمه‏ی «جبر» یعنی حتمیت. جبر در مفهوم‏ فلسفی غیر از مفهوم عرفی است که معنایش اکراه است. خود کلمه‏ی «جبر» یعنی حتمیت، اجتناب ناپذیری، و به تعبیر دیگر ضرورت، و در اصطلاح فلاسفه‏ی خود ما وجوب. اگر می‏گویند یک چیزی جبری است، یعنی‏ حتمی است، خلافش ناممکن است. مثلا در مسائل ریاضی اگر گفتند جبرا 5 ضربدر5 = 25 معنایش این نیست که این تساوی با زور و قوه‏ی جابره و جائره‏ای‏ برقرار شده است؛ معنایش این است که عقلا خلاف آن محال است. جبر تاریخ یعنی چه؟ یعنی عوامل تاریخی، عواملی که در تاریخ زندگی اجتماعی‏ بشر مؤثر هستند، تأثیرات جبری دارند. «تأثیرات جبری دارند» یعنی چه؟ یعنی اثرات و اثر بخشیدن‏های این عوامل، حتمی و غیر قابل تخلف‏ است. این معنی کلمه‏ی «جبر تاریخ».

حالا می‏خواهیم ببینیم که آیا این مطلب درست است و ما باید قبول بکنیم‏؟ آیا در قرآن چیزی آمده است که جبر تاریخ را نفی یا اثبات کرده باشد یا نه؟ از نظر فلسفی چطور؟

«جبر» به مفهوم فلسفی دو قسم است. یکی جبر در طبیعت و خلقت است، و یکی جبر در تاریخ. جبر در خلقت و طبیعت‏ معنایش اینست که این دنیایی که ما در آن هستیم، این خلقت و آفرینش‏ یک سلسله قوانین قطعی و ضروری و حتمی و غیر قابل تخلف دارد، هرج ومرج نیست، حسابهای منظمی بر عالم حکومت می‏کند. در این موضوع فرقی‏ نمی‏کند که ما مادی باشیم یا الهی. در صورت اول می‏گوییم این قوانین قائم‏ به ذات است، و اگر الهی باشیم می‏گوییم مشیت الهی چنین اقتضا کرده‏ است.

مثلا اینکه اگر نطفه‏ای در رحم قرار بگیرد، در شرایط خاصی (رحم سالمی‏ باشد، رحم قادر باشد که تخمک را تولید بکند، و نطفه، نطفه‏ی سالمی باشد) هسته‏ی وجود یک فرزند لزوما تشکیل می‏شود و بعد هم مراحل خاصی را

طی‏ می‏کند که به تعبیر قرآن مرحله‏ی علقه، مضغه، استخوانها، گوشت و بعد مرحله‏ی پیدا شدن حیات و روح است، بعد هم بچه به دنیا می‏آید به صورت‏ یک طفل، و بعد رشد می‏کند و بزرگ می‏شود به صورت یک جوان، و بعد کم‏ کم دوره‏ی کهولت را طی می‏کند و بعد دوره شیخوخت و بالاخره منتهی به مرگ‏ می‏شود؛ این یک حساب و یک قانونی است در این جهان. عکس آن در جهان‏ دیده نمی‏شود. ما نمی‏بینیم که یک فردی ابتدا که در جهان پیدا می‏شود به‏ صورت یک پیرمرد باشد و سپس به شکل یک عاقله مرد و بعد یک جوان و کم‏ کم به صورت کودک و بعد نوزاد و سپس به صورت جنین و بعد به شکل نطفه‏ در بیاید. همیشه حساب این است. قرآن کریم می‏فرماید: الله الذی‏ خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوة ثم جعل من بعد قوة ضعفا و شیبة(1) خدا این جور قرار داده است که شما را از ناتوانی بیافریند، ابتدای خلقت شما از ناتوانی باشد، یعنی هستی شما از ضعف و نقص شروع‏ بشود، بعد منتهی به قوت و نیرو بشود و بعد دو مرتبه این قوتها و نیروها کاسته بشود و دوران پیری و فرسودگی برسد. اگر کسی ـ قائل به خدا باشد یا نباشد ـ قبول کرد که این‏ قوانینی که در جهان هست و در آفرینش وجود دارد یک سلسله قوانین مسلم و خلاف‏ناپذیر و اجتناب‏ناپذیر است، پس قبول‏ کرده است جبر در طبیعت را.

اینجا ممکن است شما مسئله‏ی معجزات را به میان بیاورید که آیا با اینها مخالف نیست؟ اجمالا عرض می‏کنم که خیر، آنها با اینها مخالف نیست. حالا جای این بحث نیست.

اما جبر تاریخ یعنی چه؟ جبر در تاریخ معنایش اینست که همان طوری که‏ یک پدیده‏ی طبیعی، یک گیاه، یک حشره، یک حیوان، یک دریا ـ قانون‏ خاصی دارد و با آن قانون خاص به وجود می‏آید و از بین می‏رود،

زندگی‏ اجتماعی بشر هم مجموعا یک قوانین مخصوص به خود دارد. مجموع بشر حکم‏ یک واحد را دارد و افراد بشر به منزله‏ی اجزاء این پیکر هستند.

این واحد، سرگذشت و تاریخی دارد، گذشته و آینده‏ای دارد، حسابهای‏ خاص و معینی دارد. همان طوری که بدن شما که یک فرد هستید حساب دارد و وقتی شما از پزشکان می‏پرسید می‏گویند آقا سلامت یا بیماری شما حساب خاص‏ و معینی دارد، یک نفر جامعه شناس هم می‏گوید اجتماع بشر نیز عینا مانند یک پیکر حساب مخصوص به خود دارد، حسابهای منظم و قطعی دارد.


1) روم/ 54.