از جمله خطبه آن حضرت در آن روز این مطالب است.(1)
«اى مردم، به خدا سوگند نمىدانم شاید پس از امروز شما را در اینجا دیگر نبینم! خدا
رحمت کند کسى را که گفتار مرا بشنود و بفهمد، چه بسا حامل علم که علم ندارد، و چه بسا کسانى که علم را سوى عالمتر از خویش برد، و بدانید که خونها و مالهاى شما همچون امروزتان و این ماهتان و این شهرتان بر شما حرام است! و بدانید که سینهها در سه چیز نباید خیانت بورزند: اخلاص عمل براى خدا، خیر خواهى براى کارداران، و همدلى با جماعت مسلمانان که دعاى ایشان پشت سرشان خواهد بود! همانا همه امور دوره جاهلیت را لغو شده اعلان مىکنم و زیر پا مىنهم، نخستین خون از جاهلیت که لغو مىکنم خون ایاس بن ربیعة بن حارث است- که در بنى سعد بوده و هذیل او را کشتهاند- رباهاى جاهلیت هم ملغى است و نخستین ربایى که آن را لغو مىکنم رباى عباس بن عبد المطلب است. در مورد زنان از خدا بترسید که آنها را به امانت الهى گرفتهاید و با کلمه خدا آنها را حلال کردهاید، حق شما بر زنهایتان این است که بر بسترتان هر کسى را که از او اکراه دارید ننشانند، و اگر چنان کردند مىتوانید به اعتدال بزنیدشان، و بر شماست که خوراک و پوشاک آنها را به شایستگى فراهم آورید، چیزى میان شما گذاشتم که اگر به آن چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد و آن کتاب خداوند تبارک و تعالى است(2)! و شما در مقابل من مسئول هستید، چه مىگویید؟ گفتند، شهادت مىدهیم که تو تبلیغ کردى و حق را ادا نمودى و خیرخواهى فرمودى. آنگاه رسول خدا انگشت سبّابه خود را به آسمان بلند کرد و سه مرتبه در حالى که آن را تکان مىداد گفت:
پروردگارا گواه باش» محمد بن عبد الله، از قول عموى خود زهرى، از ابى سلمة بن عبد الرحمن، از ابن عباس نقل کرد که: پیامبر (ص) در محل هضاب از عرفات وقوف کرد و فرمود: همه جاى عرفات غیر از بطن عرنه موقف است، و همه جاى مشعر غیر از وادى محسّر موقف است، و همه جاى منى مىتوان قربانى کرد مگر پشت گردنه.
گویند، پیامبر (ص) به سراغ اشخاصى که در نقاط دور عرفات وقوف کرده بودند فرستاد و فرمود: به جایگاههاى خود بیایید که شما هم بر میراث ابراهیم علیه السلام هستید.
اسحاق بن حازم، از ابو نجیح، از مجاهد، از ابن عباس نقل کرد که: عرفات از کوه اول عرنه شروع و به کوه عرفات ختم مىشود و تمام این قسمت جزء صحراى عرفات است. و هم ابن عباس گوید: دیدم پیامبر (ص) در عرفات ایستاده و دستهایش را به طرف آسمان برداشته و دو کف دستش مقابل چهرهاش بود.
گویند، رسول خدا (ص) فرمود بهترین دعاى من و دعاى انبیاى پیش از من این بوده
است «پروردگارى جز خداى یکتا نیست، شریکى براى او نیست، پادشاهى و ستایش او راست، خیر در دست اوست، زنده مىکند و مىمیراند، و او بر هر کارى تواناست.»
ابن ابى ذئب، از صالح آزاد کرده تومه، از ابن عباس برایم نقل کرد که گروهى در مورد اینکه پیامبر (ص) در روز عرفه روزه دارد یا نه به شک و اختلاف افتادند. ام الفضل گفت: این موضوع را برایتان معلوم مىکنم! و کاسه بزرگ شیرى براى آن حضرت فرستاد و پیامبر (ص) همچنان که خطبه ایراد مىکرد از آن نوشید.
گویند، پیامبر (ص) همچنان سوار بر مرکب خود در عرفات ایستاده بود و دعا مىکرد تا خورشید غروب کرد. در دوره جاهلى هنوز خورشید همچون عمامه مردان بر بالاى کوهها بود که مردم از عرفات حرکت مىکردند. قریش مىپنداشتند رسول خدا هم همان طور رفتار خواهد کرد، ولى پیامبر (ص) حرکت خود را از عرفات تا هنگام غروب آفتاب به تأخیر انداخت و رفتار پیامبر همواره چنین بود.
عبد الرحمن بن ابى الزّناد، از پدرش، از عروة بن زبیر، از اسامة بن زید نقل کرد که: در مورد کیفیت حرکت رسول خدا در غروب عرفه از او پرسیدند و او گفت: نسبتا سریع و تند مىرفتند و چون به زمینهاى فراختر مىرسیدند سریعتر مىراندند.
ابراهیم بن یزید، از عمرو بن دینار، از طاوس، از ابن عباس نقل کرد که: پیامبر (ص) خطاب به مردم فرمود: آرام و با طمأنینه و سکون حرکت کنید و افراد قوى مواظب اشخاص ضعیف و ناتوان باشند.
معمر، از ابن طاوس، از پدرش، برایم نقل کرد که: ناقه پیامبر (ص) در هیچ موردى از حرکت عرفات به مشعر و مشعر به منى با تاخت و تاز حرکت نکرد تا آنکه پیامبر (ص) رمى جمره فرمود.
محمد بن مسلم جهنى، از عییم بن جبیر بن کلیب جهنى، از پدرش، از جدش نقل کرد که مىگفته است: پیامبر (ص) را دیدم که از عرفات به مشعر آمد. در مشعر آتش افروخته بودند و رسول خدا (ص) به طرف آن حرکت فرمود و نزدیک آن فرود آمد.
اسحاق بن عبد الله بن خارجه، از پدرش نقل کرد که: چون سلیمان بن عبد الملک به حج آمد و آتش افروخته مشعر را دید، از خارجه پرسید اى ابو یزید این آتش از چه هنگامى در اینجا روشن مىشده است؟ و او گفته است: قریش در دوره جاهلى آن را روشن مىکرده و از منطقه حرم به عرفات نمىرفتهاند [مگر اینکه] مىگفتهاند: ما اهل خداییم! حسّان بن ثابت که با تنى چند از خویشاوندان من در حج دوره جاهلى شرکت کرده بودند مىگفتند که این آتش
را بر افروخته دیدهاند.(3)
ابراهیم بن یزید، از عمرو بن دینار، از ابن عباس نقل کرد که: پیامبر (ص) مىفرمود: در درّه باشید! و منظور دره اذخر است که سمت چپ جاده و میان دو درّه است و آنجا نماز نگزارد.
ابن ابى ذئب، از زهرى، از سالم، از ابن عمر نقل کرد که: پیامبر (ص) نماز مغرب و عشا را در مزدلفه گزارد و فقط اقامه فرمود، و میان دو نماز و همچنین پس از هر یک تعقیب نخواند.
ابن ابى سبره، از یحیى بن شبل، از ابو جعفر نقل کرد که گفته است: پیامبر (ص) نماز مغرب و عشا را با یک اذان و دو اقامه گزارد.
گویند، پیامبر (ص) نزدیک آتش فرود آمد- آتش را بر کوه قزح(4) افروخته بودند و آن کوه از مشعر الحرام است- و چون سحر شد اجازه فرمود تا اشخاص ضعیف و زنها و بچهها که اجازه گرفته بودند به طرف منى حرکت کنند.
افلح بن حمید، از قاسم، از عایشه نقل کرد که: سوده دختر ربیعه که همسر رسول خدا بود از پیامبر (ص) اجازه گرفت تا پیش از شلوغى و ازدحام حرکت کند و به منى برود، و او زنى سنگین وزن و کند حرکت بود. پیامبر به او اجازه فرمودند ولى زنان دیگر را نگهداشت تا پس از طلوع صبح از مشعر بروند. عایشه مىگوید: اگر من هم همان طور که سوده اجازه گرفت اجازه مىگرفتم برایم خوشتر از این بود که مجبور شوند راه برایم بگشایند.
ابن ابى سبره، از اسحاق بن عبد الله، از عمران بن ابى انس، از مادرش نقل کرد که مىگفته است: من هم همراه سوده همسر پیامبر (ص) در سفر حج پیشاپیش به منى رفتیم و قبل از طلوع سپیده رمى جمره کردیم.
ابن ابى ذئب، از شعبه، از ابن عباس رضى الله عنه روایت کرد که مىگفته است: پیامبر (ص) ما را بهمراه همسران خود روانه فرمود و ما به هنگام سپیده دم رمى جمره کردیم.(5)
جبیر بن زید از ابى جعفر برایم نقل کرد که مىفرموده است: همینکه سپیده دمید پیامبر (ص) نماز صبح را گزارد و سوار بر ناقه خود شد و بر قزح وقوف فرمود. مردم دوره جاهلى معمولا تا آفتاب طلوع نمىکرد از مشعر حرکت نمىکردند و مىگفتند: اى کوه ثبیر، روشن شو تا ما غارت ببریم! پیامبر (ص) فرمود قریش مخالف سنت ابراهیم (ع) عمل مىکردند، و پیش از طلوع آفتاب از مشعر حرکت فرمود و گفت: همین جا که ایستادهام موقف است، و همه
مزدلفه موقف است.
ابن ابى سبره، از عمر بن عطاء، از عکرمه، از ابن عباس نقل کرد که مىگفته است: مشعر از دورترین نقطه دو تنگناى میان مشعر و عرفات است تا پشت صحراى محسّر.
ثورى، از ابن زبیر، از جابر نقل کرد که پیامبر (ص) در صحراى محسّر وقوف فرمود.
ابو مروان، از اسحاق بن عبد الله، از ابان بن صالح نقل کرد که: پیامبر (ص) ریگهاى رمى را از مزدلفه با خود برداشت.
ثورى، از ایمن بن نائل نقل کرد که مىگفته است، از قدّامة بن عبد الله کلابى شنیدم که مىگفت: پیامبر (ص) روز عید قربان بر ناقه صهباى خود رمى فرمود بدون اینکه کسى مردم را براند یا زحمتى براى کسى ایجاد شود.
ابن ابى سبره، از حارث بن عبد الرحمن، از مجاهد، از ابى معمر عبد الله بن شخیره، از ابن مسعود نقل کرد که پیامبر تا هنگامى که رمى جمره کرد لبیک گفتن را قطع نفرمود.
ابن ابى ذئب، از شعبه، از ابن عباس، نقل کرد که پیامبر (ص) لبیک گفتن را قطع نفرمود تا هنگامى که رمى جمره کرد و چون به کشتارگاه منى رسید فرمود: اینجا و همه جاى منى مىتوان قربانى کرد، و تمام درههاى مکه هم کشتارگاه است. آن حضرت بدست خویش سى و شش شتر را نحر فرمود، سپس حربه را به مردى داد تا بقیه را بکشد. آنگاه دستور فرمود تا از هر قربانى قطعهیى جدا کرده و در دیگى پختند و ایشان از گوشت آن خورد و از آب آن آشامید.
معمر، از عبد الکریم جزرى، از مجاهد، از عبد الرحمن بن ابى لیلى، از على (ع) نقل کرد که مىگفته است: پیامبر به من دستور فرمود بیشتر گوشت و پوست شترانى را که قربانى فرموده بود صدقه بدهم، ولى من سهمى در کشتن آنها نداشتم.
1) این خطبه در اینجا به صورت مختصر آمده است. لطفا براى مقایسه و اطلاع بیشتر به نهج الفصاحه، ص 670 تا 676 مراجعه فرمایید.- م.
2) در روایات دیگر بعد از این (و عترتی) هم آمده است.- م.
3) براى اطلاع بیشتر در مورد آتش مزدلفه مراجعه شود به کتاب نهایة الارب فى معرفة انساب العرب قلقشندى در فصل «آتشهاى معروف عرب».- م.
4) قزح، نام کوهى در مشعر است.- م.
5) قبلا هم گفته شد که نباید این گونه روایات ملاک عمل قرار گیرد و لازم است به کتب مناسک حج مراجعت شود.- م.