برای او سلسله حکومتی بود که در آن حق و باطل را از هم جدا کند ولی برای محمد(ص) قرآن نازل شد که هیچ چیزی از آن فراتر و برتر نیست (ما فرطنا فی الکتاب من شیء) و هیچ سلسلهای مانند کتاب نیست، چرا که سلسله فانی میشود ولی قرآن تا آخر الزمان باقی است. هنگامی که مردم از داود (ع) شنیدند آن چه را که خداوند بر او نازل فرموده بود سی هزار نفر از او محافظت مینمودند ولی نگهبان محمد(ص) خداوند متعال بود (و الله یعصمک من الناس).
همراه داود حیوانت و پرندگان و کوهها تسبیح میگفتند ولی خداوند متعال و ملائکه به رسالت محمد(ص) شهادت دادند (و کفی بالله شهیدا، محمد رسول الله) خداوند فرمود: ما آهن را در دست داود نرم قرار دادیم در وصف او آمده که: (و ألنا له
الحدید) ولی خداوند قلب محمد (ص) را به رحمت و شفاعت نرم نمود. (فبما رحمة من الله لنت لهم). در دست داود سنگها وصخرههای بسیار سخت نرم بودند به حدی که اوبا دست خالی غار حفر میکرد و به امر خداوند از گوسفندی که بیشیر شده بود شیر فراوان میدوشید بدین صورت که دستی بر پشت گوسفند میکشید آن گاه هر قدر که میخواست از گوسفند شیر میدوشید، کوهها تحت ارادهی او بودند وهمراه او تسبیح خداوند را زمزمه میکردند پیامبر ما حضرت محمد (ص) نیز سنگهایی را میگرفت ودر کف دستش میگذاشت و آن سنگها در کف دست او تسبیح خداوند را گفتند و پرندگان همواره در نزد او حاضر میشدند و به هر طرف که رو میکرد برای او راهها و درهایی بود، حضرت محمد (ص) براقی داشت که با آن به عرش رفت خداوند درباره داود فرمود: (و شددنا ملکه) وخداوند پادشاهی محمد(ص) و ولات او را نیز آن قدر استحکام بخشید تا این که با آمدن شریعت او همه دین ها نسخ شدند. خداوند به داود فرمود: (لا تتبع الهوی) ولی به محمد(ص) گفت: (ما ضل صاحبکم و ما غوی) در این باب حسابن بن ثابت چنین میگوید:
و ان کان داود قد أوبت
جبال لدیه و سیرا الهواء
ففی کف احمد قد سبحت
بتقدیس ربی صغار الحصار.