جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

در ذکر دواب و مراکب رسول خدا

زمان مطالعه: 2 دقیقه

قاضى بدر الدّین، نام بعضى از اسبهاى رسول خداى را به نظم کرده و این شعر را انشاد نموده است:

الخیل سکب لحیف سبجة ظرب لزاز مرتجز ورد لها سرر

اول: سکب، و آن نخستین اسبى است که پیغمبر بخرید به ده (10) اوقیه از اعرابى که یک تن از بنى فزاره بود و بر آن جهاد فرمود، و این نام خود بر آن نهاد، چه از نخست «ضرس» نام داشت، پیشانى و دست و پایش سفید بود و مطلق الیمین بود و بر آن مسابقت کرد و پیشى گرفت.

دویم: مرتجز، و آن را از مردى اعرابى و هو سواد بن الحارث بن ظالم، از جماعت‏

بنى مرّه یا مزدلفه و به روایتى بنى تمیم بود بخرید و اعرابى منکر شد و از پیغمبر گواه طلبید، خزیمة بن ثابت شهادت داد و ذو الشّهادتین لقب یافت و این اسب سفید بود.

سیم: لزاز، و آن را مقوقس به هدیه فرستاد و پیغمبر بسیار وقت بر آن مى‏نشست.

چهارم: لحیف و آن را ربیعة بن ابى البراء هدیه کرد و پیغمبر چند شتر او را عطا داد.

پنجم: ورد، آن را تمیم دارى هدیه کرد، پیغمبر به عمر بن الخطّاب عطا فرمود و او به یک تن از مجاهدین داد تا بر آن جهاد کند، دیگر باره خواست از آن کس بخرد پیغمبر فرمود: چیزى را که به صدقه دادى دیگر بر آن عود مکن. قال رسول الله: لا تشتره لا تعد فی صدقتک و إن أعطیکها فإنّ العائد فی صدقته کالکلب یعود فی فیئه.

ششم: مقدام.

هفتم: ظرب، آن را فروة بن عمرو الجذامى به هدیه داد.

هشتم: ملاوح، و آن را نخست ابو بردة بن تیار داشت.

نهم: سبجه، و آن فرسى اشقر بود از مردى اعرابى از قبیله جهینه به ده (10) شتر خرید، بدان مسابقت مى‏فرمود و پیشى مى‏جست و شاد مى‏گشت.

دهم: بحر، آن را از بازرگانان یمن بخرید، و سه نوبت بر این اسب مسابقت کرد و پیشى بگرفت، رسول خداى دست مبارکش بر پیشانى او فرود آورد و فرمود: «ما انت الّا بحر» پس به این نام معروف شد، زین آن دودفّه لیف خرما بود.

یازدهم: ابلق، و آن دو رنگ بود.

دوازدهم: ذو العقّال(1)

سیزدهم: ذو اللّمه.

چهاردهم: مرنجل- به کسر جیم-.

پانزدهم: مرواح، آن را جماعتى از بنى مذحج هدیه فرستادند.

شانزدهم: سرحان.

هفدهم: یعسوب؛ امیر النّحل و ذکرها.

هجدهم: یعبوب، و آن اسبى سریع بود که سهل و نرم همى‏دوید از این روى این‏

نام یافت.

نوزدهم: نجیب.

بیستم: ادهم؛ اسبى را گویند که سیاهى آن بر سفیدى فزونى کند.

بیست و یکم: شجا.

بیست و دویم: سجل.

بیست و سیم: طرب.

بیست و چهارم: مندوب.

بیست و پنجم: ضرمن، و این نام به سبب شدّت دویدن یافت.

انس بن مالک گوید: بعد از زنان احبّ اشیاء نزد پیغمبر، اسب بود و در میان اسبان آنکه اشقر(2) و ارثم(3) و اقرح(4) و محجل(5) و مطلق الیمین بود نیکتر مى‏داشت، این شعر از ابن عبّاس است که در مدح اسبان انشاد کند:

أحبّوا الخیل و اصطبروا علیها

فانّ العزّ فیها و الجمالا

اذا ما الخیل ضیّعها اناس

ربطناها فاشرکت العیالا

نقاسمها المعیشة کلّ یوم

و نکسوها البراقع و الحلالا

حدیث کنند که ملائکه در هیچ لهوى حاضر نشوند الّا لهو مردان با زنان خود و لهو مسابقت اسبان و دیگر تیراندازى.


1) ذو العقّال: مرضى است که در پاى اسب پیدا شود (س).

2) اشقر: اسب سرخ موى.

3) ارثم: اسبى که سر بینى آن سپید باشد یا اسبى که لب بالائین آن سپید باشد.

4) اقرح: اسبى که تمام دندانهاى آن روئیده باشد. گویند: در سال پنجم از سن، اسب چنین مى‏شود.

5) محجل: اسبى را گویند که دست و پایش سپید باشد، یا اینکه فقط دو دست یا دو پایش سفید باشد.