جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

در ذکر سپر و نیزه و کمان و بعضى اشیاء دیگر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

رسول خداى را سه (3) سپر بود:

اول: زلوق، اى یزلق عنه السّلاح(1)

دویم: عنق.

سیم: وفر.

گویند: در سپرى که بدان حضرت هدیه کرده بودند، تمثال عقابى یا صورت کبشى بود و پیغمبر آن صورت را مکروه داشت و دست مبارک بر آن نهاده، در زمان محو گشت، و به روایتى یک روز بامداد در آن نگریست، آن تمثال را دست غیب محو کرده بود، و مکشوف نیفتاد که آن سپر بیرون این سه سپر است، یا از این جمله است.

و پیغمبر را چهار (4) نیزه بود: یکى را مثوى یا مثنى گفتند و سه دیگر را از یهود بنى قینقاع مأخوذ داشت.

و چند حربه دیگر داشت: که یکى را نبعه، دویم را بیضا، و سیم را عنزه(2) و به روایتى یمن نام بود. و در ایام عید از پیش روى پیغمبر همى‏بردند و ستره نماز مى‏ساخت. این حربه را نجاشى به حضرت فرستاد و زبیر بن العوّام را بخشید.

و حربه دیگر داشت که آن را «هر» مى‏نامیدند و قضیبى از چوب شوحط(3) داشت که «ممشوق» مى‏نامیدند و چوگانى به قدر ذراع یا بیشتر داشت که شتر را بدان مى‏راند و از پیش روى خود بر شتر مى‏آویخت و با آن در سفر مکّه استسلام(4) حجر کرد.

و آن حضرت را هفت (7) کمان بود:

اول: روحا

دویم: بیضا و این هر دو از چوب شوحط بود.

سیم: صفرا و آن از درخت نبع بود از بنى قینقاع گرفت.

چهارم: کتوم و آن در جنگ احد شکسته شد.

پنجم: زوزاو.

ششم: سیلا.

هفتم: شداد.

و دیگر جعبه‏اى داشت که «منصله» نام داشت و دیگر جعبه‏اى کنانه که «کافور» نام داشت از چوب. و دیگر جعبه‏اى از جلد که «جمع» نام داشت که تیر آن را «متّصله» یا «موصله» مى‏گفتند تفأّلا لوصوله على العدوّ، و کمرى از ادیم داشت که سه حلقه نقره در آن بود.

و آن حضرت را رایتى سیاه بود که آن را «عقاب» مى‏نامیدند. و دیگر رایتى سفید داشت. و دیگر لوائى داشت که آن را «معلوم» مى‏نامیدند و بسیار وقت از ستر زبرین(5) زوجات مطهّرات عقد الویه مى‏فرمود. و اسم علم آن حضرت «عقاب» بود از پرده در خانه عایشه که از صوف سیاه بود. و دیگر علمهاى سیاه و سفید داشت و نیز علمى زرد داشت و علمى سفید داشت که بر آن «لا اله الا الله» مکتوب بود و گاهى از دستار زوجات مطهرات لوا مى‏بست.


1) یعنى: سلاح دشمن را از او دور مى‏داشت.

2) عنزه: حربه‏اى که از عصا بلندتر و از نیزه کوتاهتر است.

3) شوحط: نوعى از درختهاى کوهى است.

4) استسلام: لمس کردن به وسیله بوسیدن یا دست کشیدن.

5) یعنى از لباسهائى که در روى لباسها پوشیده مى‏شود مانند چادر.