جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دو نوع اجتهاد: قیاسی و غیر قیاسی

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ما دو نوع اجتهاد داریم. یکی اجتهادی است که اصطلاحا به آن اجتهاد رأی‏ یا قیاس می‏گویند، همان چیزی که مبتکر آن در فقه اسلامی ابوحنیفه بوده‏ است، و همان چیزی که ائمه‏ی اطهار با این نوع اجتهاد که اسمش رأی و قیاس

است مبارزه کرده‏اند؛ و حقا و انصافا ـ قطع نظر از اینکه ما شیعه هستیم ـ اگر اختیار اسلام به دست رأی و قیاس داده شود و اگر با اجتهاد رأی و قیاس مبارزه نشده بود که در درجه‏ی اول ائمه‏ی ما مبارزه کردند (البته برخی از فقها و ائمه‏ی اهل سنت هم بودند ـ مانند مالک ـ که با این طریقه مخالف بودند) چیزی از دین باقی نمی‏ماند. مالک‏ بن انس که یکی از امامهای چهارگانه‏ی فقه اهل تسنن است در عمرش دو فتوا از روی قیاس داده بود و وقتی که می‏خواست بمیرد متوحش بود و می‏گفت من‏ وحشتم از آن دو فتوایی است که از روی قیاس داده‏ام. ابوحنیفه در این‏ کار افراط کرده است یعنی فکر و ظن و قیاس خودش را در استنباط احکام‏ دین آن قدر دخالت داده است که اساسا دین زیر و رو می‏شود.

یک قضیه‏ای در تواریخ نقل می‏کنند. حالا من نمی‏دانم که این مضمون است‏ برای ابوحنیفه یا خودش شوخی کرده، می‏گویند آنقدر این مرد به قیاس کردن‏ عادت کرده بود که در تکوینیات هم مثل تشریعیات قیاس می‏کرد و گاهی به‏ صورت مضحکی در می‏آمد. مسائلی را با هم قیاس می‏کرد که اصلا با هم ربطی‏ نداشت. نوشته‏اند که ریش ابوحنیفه به اصطلاح جوگندمی شده بود، به زبان‏ عربی اشمط بود. معمولا افرادی که موی سیاه دارند، اولی که موی سفید پیدا می‏شود دلشان نمی‏خواهد که این موهای سفید آشکار باشد و می‏خواهند آن را مخفی کنند، برای اینکه مردم به پیری آنها پی نبرند یا لااقل از همسر خودشان رودربایستی دارند. به هر حال ابوحنیفه رفت به سلمانی برای اصلاح‏، به سلمانی گفت: این موهای سپید را یکی یکی از ریشه بکن. مرد سلمانی‏ گفت: چرا؟ گفت: می‏خواهم دیگر بیرون نیاید. آن مرد گفت: اتفاقا تجربه نشان داده است که هر چه را که از ریشه بکنند بیشتر در می‏آید. گفت: پس موهای سیاه را بکن. فورا قیاس گرفت که حالا اگر موهای سپید را کندند بعد که در می‏آید بیشتر در می‏آید پس چرا ما موهای سیاه را نکنیم‏ که بیشتر درآید. حساب نکرد که طبیعت دارد رو به سپیدی می‏رود؛ این در شرایط

نامساوی است و در شرایط نامساوی قیاس غلط است. و قیاسهایی که او کرده است و اساسا هر که‏ بخواهد در دین قیاس کند، چون شرایط را درک نمی‏کند، بجای اینکه شرایط را مساوی بگیرد، در شرایط نامساوی عمل می‏کند و اشتباه می‏کند. این‏ اجتهاد ممنوع است، ولی ما یک اجتهاد مشروع هم داریم؛ آن همین است که‏ در این تعبیر امیرالمؤمنین بود، این که فروع یعنی شاخه‏ها را از اصل ها و ریشه‏ها استنتاج کنند.