جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دین جاوید (1)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

اسلام ضمن اعلام ختم نبوت، جاویدان ماندن خویش را اعلام کرد:

«حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرام محمد حرام الی یوم القیامة»(1)

پر سر و صداترین پرسشها و ایرادها در اطراف همین موضوع است. می‏گویند: مگر ممکن است چیزی جاوید بماند؟! همه چیز در جهان بر ضد جاوید ماندن‏ است، اساسی ترین اصل این جهان اصل تغییر و تحول است، تنها یک چیز جاودانی است، آن اینکه هیچ چیز جاودانی نیست.

منکران جاوید ماندن، گاهی به سخنان خود رنگ فلسفی می‏دهند و قانون‏ تغییر و تحول را که قانون عمومی طبیعت است دلیل می‏آورند.

اگر به این مساله صرفاً از این جنبه بنگریم جواب ایراد روشن است: آن‏ چیزی که همواره در تغییر و تحول است، ماده و ترکیبات مادی جهان است، اما قوانین و نظامات – خواه نظامات طبیعی و یا نظامات اجتماعی منطبق‏ بر نوامیس طبیعی – مشمول این قانوند نمی‏باشند. ستارگان و منظومه‏های

شمسی پدید می‏آیند و پس از چندی فرسوده و فانی می‏گردند، اما قانون جاذبه همچنان پای برجاست، گیاهان و جانوران‏ زاده می‏شوند و می‏زیند و می‏میرند، ولی قوانین زیست شناسی همچنان زنده‏ است.

همچنین است حال انسانها و قانون زندگی آنها، انسانها از آنجمله شخص‏ پیغمبر می‏میرد، ولی قانون آسمانی او زنده است.

مصطفی را وعده داد الطاف حق

گر بمیری تو نمیرد این سبق

در طبیعت «پدیده‏ها» متغیرند نه قانونها. اسلام قانون است نه‏ پدیده. اسلام آنوقت محکوم به مرگ است که با قوانین طبیعت ناهماهنگ‏ باشد، اما اگر چنانکه خود مدعی است از فطرت و سرشت انسان و اجتماع‏ سرچشمه گرفته باشد و با طبیعت و قوانین آن هماهنگی داشته باشد، چرا بمیرد؟!

ولی گاهی از جنبه‏ى اجتماعی ایراد می‏کنند، می‏گویند: مقررات اجتماعی‏ یک سلسله مقررات قراردادی است که بر اساس نیازمندیهای اجتماعی وضع‏ می‏شود. نیازمندیها که مبنا و اساس مقررات و قوانین اجتماعی می‏باشند به‏ موازات

توسعه و تکامل عوامل تمدن در تغییرند؛ نیازمندیهای هر عصر با نیازمندیهای عصر دیگر متفاوت است؛ نیازمندیهای بشر در عصر موشک و هواپیما و برق و تلویزیون با نیازمندیهای عصر اسب و الاغ و شتر بکلی‏ فرق کرده است؛ چگونه ممکن است مقررات زندگی او در این عصر همان‏ مقررات عصر اسب و الاغ و شتر باشد؟ به عبارت دیگر، توسعه و پیشرفت‏ عوامل تمدن، لزوماً و جبراً مقتضیات جدیدی می‏آورد، نه ممکن است جلو «جبر تاریخ» را گرفت و زمان را به یک حال نگه داشت. و نه ممکن است با مقتضیات زمان هماهنگی نکرد. پابند بودن‏ به مقررات ثابت و یکنواخت مانع انعطاف و انطباق با مقتضیات زمان و هماهنگی با قافله تمدن است.

بدون شک مهمترین مساله‏ای که ادیان و بالاخص اسلام در این عصر با آن‏ مواجه است همین مساله است نسل جدید جز درباره‏ى تحول و دگرگونی و نو طلبی و درک مقتضیات زمان نمی‏اندیشد. در مواجهه با این نسل، اولین‏ سخنی که به گوش می‏رسد همین است. از نظر افراطیهای این نسل، مذهب و نوخواهی دو پدیده متضادند: خاصیت نوخواهی، تحرک و پشت کردن به گذشته‏ است و خاصیت مذهب جمود و سکون

و توجه به گذشته و پاسداری وضع موجود.

اسلام بیش از هر مذهب دیگر باید با این گروه پنجه نرم کند، زیرا اسلام‏ از طرفی دعوی جاودانگی دارد – که بر گوش این گروه سخت سنگین است – و از طرف دیگر در همه‏ى شؤون زندگی مداخله کرده است از رابطه‏ى فرد با خدا گرفته تا روابط اجتماعی افراد، روابط خانوادگی، روابط فرد و اجتماع، روابط انسان و جهان. اگر اسلام مانند برخی ادیان دیگر به یک سلسله‏ تشریفات عبادی و دستورالعملهای خشک اخلاقی قناعت کرده بود چندان مشکلی‏ نبود، اما با این همه مقررات و قوانین مدنی، جزائی، قضائی، سیاسی، اجتماعی و خانوادگی چه می‏توان کرد؟

چنانکه می‏بینیم در این اشکال، از «جبر تاریخ»، «تغییر نیازمندیها»، «لزوم رعایت مقتضیات زمان» سخن به میان آمده است‏؛ از این رو لازم است ما درباره‏ى این سه موضوع که عنصر اصلی این ایراد را تشکیل می‏دهند اندکی بحث کنیم، سپس راه حل مشکل را از نظر اسلام بیان‏ نماییم.

این مقاله ادعا ندارد که در این صفحات محدود بتواند همه‏ى جوانب این‏ مطلب را به تفصیل متعرض شود، زیرا بررسی

چنین مساله‏ای که به فلسفه و فقه و تاریخ و جامعه شناسی توأماً مربوط است در خور یک کتاب پرحجم و محصول سالها مطالعه است. این مقاله امیدوار است نشانه‏هایی از راه حل‏ این مشکل ارائه دهد.


1) اصول کافی، ج 2/ ص 17.