جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فیاضیت قرآن از دیدگاه احادیث

زمان مطالعه: 4 دقیقه

در حدیث است که از امام صادق علیه‏السلام پرسیدند: ما بال القرآن لا یزید بالنشر و الدراسة الا غضاضة؟ یعنی چرا قرآن هر چه بیشتر خوانده و تدبر می‏شود بر طراوت و تازگی آن افزوده می‏شود؟ فرمود: «لانه لم ینزل‏ لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس، و لذلک ففی کل زمان جدید و عند کل‏ ناس غض(1) یعنی از

آن جهت است که قرآن برای یک زمان معین و برای مردم معین نازل نشده است، برای همه‏ی زمانها و همه‏ی مردم است. از این جهت در هر زمانی نو است و نزد هر مردمی تازه است.

قرآن مثل یک چشمه است که مرتب باید از این چشمه آب کشید و از آن‏ آب جاری کرد. امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام در جمله‏هایی که در آغاز سخن‏ خواندم اینچنین می‏فرماید: واعلموا ان عباد الله المستحفظین علمه‏ یصونون مصونه بدانید آن بندگانی که خداوند آنها را نگهبان علم خود قرار داده است، راز خدا را حفظ می‏کنند و یفجرون عیونه و چشمه‏های‏ خدا را جاری می‏کنند و آب های زیرزمینی را بیرون می‏کشند (بعد راجع به خود آنها بیاناتی دارد که گرچه از بحث ما خارج است ولی برای شما ترجمه‏ می‏کنم) یتواصلون بالولایة و یتلاقون بالمحبة (در این دو جمله‏ روابطشان را با یکدیگر توضیح می‏دهد) یعنی آنهایی که به حقیقت عالم‏ اسلامی هستند، به حقیقت خدا به آنها اجازه می‏دهد مجتهد و عامل «و تصییر کل فرع الی اصله» باشند، اولین خاصیتی که در آنها هست این است‏ که وداد و محبت دارند و میان آنها تواصل است، با هم مرتبط و متصل‏ هستند، از هم جدا نیستند، روابطشان با یکدیگر قطع نیست. یتواصلون‏ بالولایة. اگر مقصود از ولایت محبت باشد، یعنی محبت آنها را به هم‏ مربوط کرده است، و اگر مقصود ولایت الهی باشد، یعنی ولایت الهی آنها را به یکدیگر پیوند می‏دهد. و یتلاقون بالمحبة. وقتی که یکدیگر را ملاقات‏ می‏کنند، مثل دو عاشق و معشوق هستند، یکدیگر را جذب می‏کنند، از ملاقات‏ یکدیگر دل‏کن نمی‏شوند، نه اینکه سر جلو رفتن و عقب رفتن با یکدیگر دعوا کنند. و یتساقون بکأس رویة. «تساقی» از ماده‏ی «سقی» به‏ معنی سیراب شدن است. «تساقی» یعنی جامها را رد و بدل کردن. از جامهای یکدیگر سیراب می‏شوند، این به آن می‏گوید من فلان حقیقت را کشف‏ کرده‏ام به تو بگویم، آن به این می‏گوید من فلان حقیقت را کشف کرده‏ام به‏ تو بگویم، این از نور علم آن استفاده می‏کند و آن از نور علم این بهره‏ می‏برد، این به او می‏تابد و او

به این می‏تابد؛ این از جامی که تهیه کرده است به او می‏نوشاند و او از جامی‏ که تهیه کرده است به این می‏نوشاند، یکدیگر را سیراب می‏کنند. و یصدرون بریة بیرون می‏آیند در حالی که سیراب و اشباع شده‏اند. لاتشوبهم الریبة ریبه و شک و تردید در وجود آنها راه پیدا نمی‏کند، و لا تسرع فیهم الغیبة، در میان آنها غیبت نفوذ پیدا نمی‏کند، از یکدیگر غیبت و بدگویی نمی‏کنند. علی ذلک عقد خلقهم و اخلاقهم خداوند خلقت و خوی آنها را اینچنین بسته است. فعلیه یتحابون و به یتواصلون‏ پس محبت الهی است که اینها را گرد یکدیگر جمع کرده است، و اساس‏ کارشان خداست، خداست که اینها را به هم مربوط و متصل ساخته است. فکانوا کتفاضل البذر ینتقی فیؤخذ منه و یلقی، قد میزه التخلیص و هذبه‏ التمحیص. مثل اینها مثل بذر انتخاب شده است. کشاورز وقتی که‏ می‏خواهد زراعت کند هر دانه‏ای را نمی‏پاشد، بهترین دانه‏ها را به عنوان‏ نمونه پیدا می‏کند و آنها را برای پاشیدن و کاشتن انتخاب می‏کند. می‏فرماید اینها از این قبیل هستند. قد میزه التخلیص و هذبه التمحیص‏(2) تلخیص و تمحیص شده‏اند، انتخاب اصلح در میان آنها صورت گرفته‏ است. این هم تتمه‏ی جمله‏های حضرت.

غرض این است: قرآن چون کتاب خدا است حکم کتاب طبیعت را دارد، هر دوره‏ای و هر زمانی باید مسلمین و مؤمنین روی آن مطالعه کنند، و لهذا قرآن همان طور که دستور تدبر و تفکر در طبیعت را به همه‏ی مسلمین می‏دهد و تشویق می‏کند که تدبر کنید و تعقل کنید، درباره‏ی خودش نیز همین تأکید و تشویق را می‏کند و می‏گوید هر چه بیشتر در قرآن مطالعه کنید بهتر به حقایق‏ آن پی می‏برید. جمله‏هایی از بزرگان دین در این زمینه می‏خوانم تا بدانید که خود بزرگان دین قرآن را از آن اول همین طور به ما معرفی‏ کرده‏اند. خطبه‏ی معروفی است از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که‏ من قسمتی از آن را

در اینجا برای شما می‏خوانم. این خطبه در کافی هست و خیال می‏کنم در کتب اهل تسنن هم عین آن موجود باشد. اینکه از کتب اهل تسنن تأیید می‏آورم برای اینست که اگر حدیثی را شیعه از طرق خود و اهل تسنن از طرق خود نقل کرده باشند، با اینکه طرق این دو فرقه از هم جداست، بهتر مورد اطمینان است که حتما صحیح و معتبر است و از پیغمبر اکرم رسیده است.

پیغمبر اکرم در ابتدای جمله‏هاشان فرمودند: اذا التبست علیکم الفتن‏ فعلیکم بالقرآن هر وقت فتنه‏ها بر شما روی آورد و امر بر شما مشتبه شد به قرآن مراجعه کنید. و هو کتاب تفصیل و بیان و تحسین قرآن کتابی‏ است که تفصیل می‏دهد و بیان می‏کند. و هو الفصل لیس بالهزل در قرآن‏ امر غیر جدی وجود ندارد. له ظهر و بطن یعنی پشت دارد و شکم دارد، و به تعبیر روایت دیگر: له ظاهر و باطن ظاهر دارد و باطن دارد). فظاهره حکمة و باطنه علم ظاهر قرآن حکمت و دستورالعمل‏های ظاهری‏ است اما از باطن قرآن علم می‏جوشد. ظاهره انیق و باطنه عمیق ظاهر قرآن زیبا و باطن آن مثل دریا عمق دارد. له نجوم و علی نجومه نجوم (یا: له تخوم و علی تخومه تخوم). مجموعا ـ چه نجوم باشد و چه تخوم ـ‌حاصل‏ معنی اینست که قرآن درجات و مراتب دارد؛ یک معنی از ظاهرش فهمیده‏ می‏شود ولی یک درجه که عمیقتر می‏روید به یک حقیقت تازه‏ای برخورد می‏کنید، باز یک طبقه عمیقتر می‏روید به یک حقیقت تازه‏ای برمی‏خورید. [لا تحصی عجائبه و لا تبلی غرائبه‏ شگفتیهای آن برشمرده نمی‏شود و تازگیهای‏ آن کهنه نمی‏گردد.] فیه مصابیح الهدی و منار الحکمة و دلیل علی المعروف‏ لمن عرف الصفة چراغهای هدایت در این کتاب است، محل نور حکمت در اوست، دلیلی بر معروف است برای کسی که‏ صفت را بشناسد. راجع به این جمله بحثهای زیادی کرده‏اند، نمی‏توانم‏ توضیح بدهم و فقط یک جمله‏ی دیگر از این خطبه را

عرض می‏کنم: فلیجل جال‏ بصره(3)

حالا که این کتاب یک همچو زمینه‏ای دارد، پس آن که چشمی‏ دارد، چشم بصیرت، چشم خود را باز کند و در این کتاب به جولان بیندازد.

اخبار و احادیث زیاد دیگری در این زمینه داریم که امشب به خواندن‏ نمی‏رسد و ان شاء الله در جلسه‏ی آینده، آن اخبار و احادیث را که می‏رساند قرآن در هر زمانی تازه است و در هر زمانی موضوع تفکر و تدبر است، دریایی است و درهایی که باید از این دریا استخراج بشود پایان ناپذیر است، برای شما خواهم خواند.

این هم رکن دیگری است از ارکان مسئله‏ی خاتمیت، یعنی استعداد پایان‏ ناپذیری که قرآن کریم برای استخراج و استنباط حقایق تازه دارد.


1) عیون اخبار الرضا، چاپ سنگی، ص 239.

2) نهج البلاغه، خطبه‏ی 212.

3) اصول کافی، ج 2/ ص 599.