جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

معنی لغوی خاتم

زمان مطالعه: 4 دقیقه

کلمه‏ی «خاتم» در لغت عربی فقط چند لغت هموزن دارد مثل طابع و حاتم. همه‏ی اینها معنی ابزار و آلت را می‏بخشد. خاتم یعنی ما یختم به، طابع یعنی ما یطبع به. «ما یختم به» یعنی‏ چیزی که به وسیله‏ی آن پایان داده می‏شود. این آیه را قراء سبعه از قدیم، هم خاتم النبیین خوانده‏اند و هم خاتم النبیین. تنها «عاصم» خاتم‏ النبیین خوانده است و غیر عاصم همه خاتم النبیین خوانده‏اند، و این هم‏ اشکالی ندارد که در قرآن یک کلمه را دو جور بخوانیم و هر دو جور هم صحیح‏ باشد. اگر خاتم النبیین بخوانیم معنایش واضح و ساده است: ختم کننده‏ی‏ پیغمبران. «خاتم» اسم فاعل است که معنی «کنندگی» می‏دهد. خاتم‏ النبیین یعنی پایان دهنده‏ی پیغمبران. اما «خاتم» همین معنی و مفهوم‏ را می‏بخشد به علاوه‏ی یک مفهوم اضافه‏ای که آن مفهوم اضافه این است که در این جا موضوع رسالت و نبوت تشبیه شده است به یک نامه‏ای که پایان‏ می‏یابد و نویسنده‏ی آن نامه نقش و مهر خود را در پایان آن می‏زند و در پایان خودش را به وسیله‏ی آن مهر معرفی می‏کند. پس باز هم مفهومش پایان‏ دادن است، اما این مفهوم اضافه را هم دارد که این مهری است که با آن‏ این طومار بسته شد.

امروز می‏بینید که معمول جور دیگری است. وقتی که‏ مثلا صفحه یک

دفتری را می‏خواهند ببندند، زیر آن را به طرز مخصوصی خط کشی و امضا می‏کنند برای اینکه به غلط کسی قلم نبرد و بعد چیزی به آن اضافه‏ نکند. وقتی که مهر می‏زدند، این مهر دو خاصیت داشت: یکی این بود که‏ معرف کامل نویسنده‏ی نامه بود، و دوم این که دیگر نامه را می‏بست و علامت‏ پایان دادن به نامه بود. اینجا که این تعبیر را درباره‏ی خاتم الانبیاء دارد، می‏خواهد بفرماید که این دیگر نقشی است که با آن، نامه‏ی نبوت، کتاب نبوت، درس نبوت به پایان رسید و این علامت بسته شدن آن است، به طوری که هر که به هر نام که بعد از او بیاید و ادعا کند، معلوم است که‏ مجعول و دروغ است. چه کلمه را ما خاتم بخوانیم و چه خاتم، از نظر اینکه پیغمبر اسلام آخرین پیغمبران است‏ هیچ فرقی نمی‏کند. این یک آیه از آیات قرآنی است که دلالت می‏کند بر ختم نبوت خاتم الانبیاء.

آیات دیگری هم در قرآن راجع به ختم نبوت داریم، آیاتی که البته به‏ این عبارت نیست ولی خود مطلب حکایت می‏کند. مثلا آیاتی که‏ دلالت می‏کند بر اینکه امت این پیغمبر امت وسط است، امت معتدل است، بالاترین امتهاست: و کذلک جعلناکم امة وسطا…(1) امت‏ کامل و معتدل، امتی که دیگر امتی بالاتر از آن نمی‏تواند در دنیا وجود داشته باشد. این هم خودش ختم نبوت را می‏رساند. اگر پیغمبری بعد از این پیغمبر بیاید، آن پیغمبر و آن امت که نمی‏تواند ناقصتر از این باشد. اگر بعد بخواهد امتی بیاید باید کاملتر باشد، ولی قرآن می‏فرماید دیگر امتی بالاتر از امت اسلام که تربیت شده به تعالیم اسلام باشد فرض نمی‏شود.

همچنین آیاتی که راجع به خود قرآن مجید است که می‏فرماید ما این‏ کتاب را برای همیشه حفظ و نگهداری می‏کنیم: انا نحن نزلنا الذکر و انا له

لحافظون(2) ما این ذکر را، این قرآن را نازل کرده‏ایم و برای‏ همیشه حافظ آن هستیم. «نگهداری می‏کنیم» یعنی چه؟ آیا یعنی مثلا در کتابخانه‏ها نگهداری می‏کنیم؟ نسخه‏اش را نگهداری می‏کنیم؟ یا این را همین‏ طوری که هست، در میان مردم نگهداری می‏کنیم، زنده نگهداری می‏کنیم. مسلم‏ این دوم است، یعنی قرآن برای همیشه در میان مردم خواهد بود، بنابر این‏ کتاب منسوخ شدنی نیست.

آیات دیگری در قرآن هست که دلالت می‏کند بر این که پیغمبران گذشته همه‏ مبشر و مقدمه‏ی این پیغمبر بوده‏اند. یکی این آیه‏ است: و اذ اخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب و حکمة ثم جاءکم رسول مصدق لما معکم لتؤمنن به و لتنصرنه ما از همه پیغمبران‏ بدون استثناء پیمان گرفته‏ایم که هر زمانی که برای شما کتاب و حکمت‏ بیاید و ما به شما کتاب و حکمت بدهیم (یعنی در آینده) و پیغمبری در آینده خواهد آمد که او تصدیق می‏کند گذشته‏ها را، باید و البته باید شما از حالا به آن پیغمبر ایمان بیاورید، و باید و البته باید که شما از حالا او را یاری کنید به اینکه بشارت به او را پخش کنید و ایمان به او را در میان امت خودتان القا کنید: قال أأقررتم آیا شما اقرار کردید به‏ این؟ و اخذتم علی ذلکم اصری و پیمان مرا بر این مطلب گرفتید؟ (یعنی‏ حاضر شدید که بر این قضیه با من پیمان ببندید؟) قالوا اقررنا بلی‏ ما پیمان بستیم. قال فاشهدوا و انا معکم من الشاهدین(3) خدا فرمود: ‏ پس همه شاهد باشید و من خودم هم از شاهدها خواهم بود.

این آیه‏ی کریمه از نظر ترکیب نحوی و دستوری ـ همان طوری که صاحب مجمع البیان می‏گوید ـ از مشکلترین آیات قرآن است. از نظر دستور زبان عربی «لما» مثلا مای آن موصوله است یا مای زمانیه است یا این که مای مصدریه؟

آیا لما بخوانیم یا لِما یا لَمّا؟ یک نفر لِما خوانده است، دیگری لَما و سومی لمّا. ولی به هر حال‏ منظور و مقصود کلی که در این آیه هست همین است، و این همان مضمونی‏ است که در روایات ما هم زیاد وارد شده است.

از جمله در نهج البلاغه است که علی علیه‏السلام می‏فرماید: خداوند از همه‏ی پیغمبران برای این پیغمبر پیمان گرفته است؛ یعنی تمام‏ نبوتها و شرایع سابقه، مقدمه و پیش درآمد شریعت ختمیه است. تمام‏ نبوتها مقدمه‏ای است برای این نبوت، و این نبوت ذی‏المقدمه‏ای است‏ برای تمام نبوتها. هر پیغمبری که آمده است، همان طور که مردم را به خدا و قیامت دعوت کرده است و ایمان به خدا و قیامت را در مردم ایجاد کرده‏ است، موظف بوده است که ایمان به نبوت خاتم الانبیاء را هم که مطلبی‏ است مربوط به آینده، در مردم ایجاد کند. نظیر اینکه ما الآن جزء ایمانهایی که داریم ایمان به ظهور حضرت حجة بن الحسن است. این ایمان به‏ ظهور آن حضرت در آینده، غیر از ایمان به قیامت یا ایمان به نبوت‏ حضرت رسول است. ما از حالا باید به مطلبی که در زمان آینده صورت‏ خواهد گرفت ایمان بیاوریم. تمام پیغمبران، مبشر بوده‏اند به ظهور پیغمبر خاتم. درباره‏ی خصوص حضرت عیسی، قرآن کریم نقل می‏کند: و اذ قال عیسی‏ بن مریم یا بنی‏ اسرائیل انی رسول‏ الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التوریة و مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد(4) حضرت عیسی بن مریم به‏ بنی اسرائیل فرمود که من خودم از ناحیه‏ی خدا به سوی شما پیغمبرم و کتاب‏ گذشته را که تورات است تأیید و تصدیق می‏کنم، نبوت موسی و کتاب‏ او را تصدیق می‏کنم، و من مبشر و نوید دهنده هستم پیغمبری را که در آینده‏ خواهد آمد که نام او احمد است.


1) بقره/ آیه 143.

2) حجر/ آیه 9.

3) آل عمران/ 81.

4) صف/ آیه 6.