پس از مذاکرات مفصل و بحث و جدل طولانی میان دو طرف، سرانجام وجهه نظر هر دو بهم نزدیک شد، و پیمبر (ص) و رئیس هیات قرشی درباره ماده اساسی و مهمی که در تمام مدت میان پیمبر (ص) و قریش مورد اختلاف شدید بود، و بیم آن میرفت که منتهی بجنگ شود برحل وسطی اتفاق کردند. و علت این اختلاف شدید و دائم میان پیمبر (ص) و قریش این بود که از یکسو قریش اصرار داشتند که تا هر زمان که در مکه دارای سلطه و اقتدار باشند مسلمین بهیچوجه به آن شهر وارد نشوند، و از سوی دیگر پیمبر (ص) تصمیم داشت که با اصحاب خود بمکه درآیند و مناسک عمره را بجای آورند و در صورت تعرض نیروی مسلح قریش با ایشان وارد جنگ شوند. و علیرغم اینکه پیمبر (ص) در مذاکرات خود با همگی واسطههائی که در طول مدت بیست روز توقف مسلمین بحدیبیه آمده
بودند جانب صبر و تأنی را رعایت میکرد، و در انتظار حلی مرضی الطرفین میبود که حق مسلمین را بدون خونریزی تأمین کند، قریش بر شدت پیچیدگی اوضاع و ایجاد مشکلات میافزودند، تا کار را بمرز انفجار کشیدند، و این بهنگامی بود که قریش فرستاده پیمبر (ص) و ده تن از همراهانش را در مکه توقیف کردند، و مشکلتر آنکه در همین گیر و دار خبر قتل ایشان بشدت شایع شد، و در اثر رویداد این تحول پیمبر (ص) قرار برخورد مسلح با مشرکین و حمله بمکه را صادر کرد، و این همان چیزی بود که قریش را بوحشت افکند، تا نمایندگان خود را در جستجوی صلح روانه حدیبیه کردند، و خواستار مذاکره با پیمبر (ص) شدند.