جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نقش علما در دین خاتم

زمان مطالعه: 2 دقیقه

و ما کان المؤمنون لینفروا کافة فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون(1)

قال امیرالمؤمنین علیه‏السلام: ان من احب عبادالله الیه عبدا اعانه‏ الله علی نفسه…(2)

این خطبه را ـ‌ که البته من قسمتی از آن را برای شما خواندم ـ‌ مخصوصا خواندم‏، چون در نظر دارم جمله‏هایی از این خطبه را برای شما توضیح و تفسیر کنم، و بعلاوه از آن خطب بسیار عالی و لطیف و نورانی امیرالمؤمنین

است، از آن جمله‏ها و کلماتی است که اگر فرض کنیم که فقط به عنوان تیمن و تبرک هم بخواهیم بخوانیم و به معنی و تفسیر این کلمات توجهی نداشته باشیم باز شایسته است.

این خطبه در واقع درباره‏ی شرایط عالم دینی است، با اینکه ابتدای خطبه‏ اینچنین نمی‏فهماند. و علت این که دیده نشده است این خطبه را جزء اوصاف‏ علما (البته علماء واقعی اسلامی) ذکر کنند و بگویند این خطبه جزء شرایطی است که یک عالم دینی باید داشته باشد این است که در ابتدای خطبه عنوانش این مطلب نیست و جمله‏های اول هم نمی‏رساند.

ولی این اوصاف، اوصاف یک عالم دینی اسلامی است؛ یعنی اسلام آن‏ عالمی را به عنوان یک مرجع دینی می‏شناسد که دارای این صفاتی باشد که در این خطبه بیان شده است.

حالا ما به چه مناسبت آیه‏ی ما کان المؤمنون… را که معروف به‏ آیه‏ی «تفقه» یا «نفر» است با این خطبه که درباره‏ی اوصاف یک‏ عالم دینی است امشب عنوان کردیم با اینکه بحث ما درباره‏ی خاتمیت‏ است؟ تناسب آن را باید عرض بکنم.

ما در جلسات قبل اهمیت این مبحث را از جهات مختلف ذکر کردیم، درباره‏ی آیه‏ای که کلمه‏ی «خاتم النبیین» در آن هست بحث کردیم و بعد آن سؤال بسیار معروف عمومی را طرح کردیم راجع به اینکه چگونه است که‏ نبوت به یک نقطه‏ی معین که رسید خاتمه پیدا کرد؟ چرا نبوت در طول اعصار و قرون ادامه پیدا نکرد؟ راز تکرار انبیا در قرون گذشته چه بوده است؟ انبیایی که می‏آمدند برخی از آنها که چهار پنج تا هم بیشتر نبوده‏اند مشرع‏ بوده‏اند، قوانین جدید آورده‏اند و بعضی دیگر تابع شریعت سابقه بوده‏اند. با ختم رسالت باید بپذیریم که بعد از خاتم الانبیاء، دیگر نه فلسفه‏ی آمدن‏ پیغمبران تابع وجود دارد و نه فلسفه‏ی آمدن پیغمبری که شریعت را عوض کند و شریعت جدیدی بجای شریعت سابقه بگذارد.

نمی‏خواهم امشب آن مسائل را تکرار کنم، همین مقدار فهرست‏وار اشاره‏ می‏کنم که رابطه‏اش با بحث امشب ما روشن بشود.


1) توبه/ 122.

2) نهج البلاغه، خطبه‏ی 85.