جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نوح (2)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

خداوند برای او کشتی را بر روی آب روان گرداند و آن کشتی برای کافر و مؤمن بر روی آب روان بود ولی خداوند برای محمد (ص) صخره را بر روی آب روان نمود و جریان از این قرار است که رسول الله (ص) بر لبه‏ی چشمه‏ی غدیر ایستاده بود و پشت چشمه تپه‏ای بزرگ بود که در این حال عکرمة بن ابی‏جهل از روی استهزاء به حضرت گفت: ای محمد اگر تو پیامبر هستی بگو تا یکی از صخره‏های آن تپه در آب شناور گردد و از چشمه عبور کند و به این سو بیاید، پس رسول خدا (ص) به یکی از صخره‏ها گفت و آن صخره هم بر روی آب شناور گشت و آمد تا این که در مقابل حضرت پدیدار شد پس حضرت امر نمود که بازگردد، آن صخره هم همان طور که آمده بود بازگشت، دعای نوح (ع) در میان مردم و قوم خود اجابت شد (لا تذر علی الأرض)

پس آسمان برای نوح به جهت عذاب قومی باران و رگبار فرستاد ولی آسمان به دعای محمد (ص) از روی رحمت بارید، نوح پیامبر عقاب و عذاب بود و محمد (ص) پیامبر رحمت است (و ما أرسلناک الا رحمة للعالمین).

نوح برای خود و تنی چند از اولاد خود دعا نمود (رب اغفرلی و لوالدی) و محمد(ص) برای امتش و هر که از ایشان به دنیا آمد و هر که از ایشان هنوز به دنیا نیامده دعا نمود (و اعف عنا)، به نوح از جانب پروردگار خطاب رسید (و جعلنا ذریته هم الباقین) و به محمد (ص) خطاب آمد (ذریة بعضها من بعض)، کشتی نوح کشتی نجات در دنیا بود ولی ذریه و اولاد محمد (ص) باعث نجات مردم در آخرت خواهد بود همان گونه که رسول الله (ص) فرمود: مثل اهل‏بیت من مانند کشتی نوح است،… تا آخر.

نوح گفت: (ان ابنی من أهلی) پس به او خطاب آمد (انه لیس من أهلک) ولی هنگامی که خویشان و قوم محمد (ص) بر او دشمنی خویش را آشکار ساختند، او هم بر ایشان شمشیره تیره‏بختی را کشید و به چشم رحمت و خوشی بر آن‏ها ننگریست و هم حسان چنین می‏گوید:

و ان کان نوح نجی سالما

علی الفلک بالقوم لما نجی‏

فان النبی نجی سالما

الی الغار فی الیل لمادجا