از اینجا شما میتوانید معنی آن سخن را بفهمید که اجتهاد واقعی نیروی محرکهی اسلام است، به این دین تحرک میبخشد، با این که نسخی نیست، تبدیلی نیست، حلالی حرام نشده است و حرامی حلال نشده است (حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة)(1)، نه حلالی حرام شده و نه حرامی حلال شده است، نه حکمی نسخ شده است و نه حکمی را کسی از خودش وضع و جعل کرده است و برای خودش آورده است. اینکه میگویند اسلام چگونه خود را با متغیرات زمان تطبیق میدهد، اسلام اینچنین خود را تطبیق میدهد، چون زمان قادر نیست اصول را تبدیل کند و تغییر دهد، محال است که زمان بتواند اصول را عوض کند. آن چیزی که زمان آن را عوض میکند اسلام در آن نیروی متغیر و متحرک قرار داده است، و آن
چیزی که اسلام روی آن ایستاده و میگوید: حلال محمد حلال… اصول ثابتی است که زمان قادر نیست آن را عوض کند. آن، مدار انسانیت است. اگر یک روزی انسان از مدار خودش بیاید در مدار گوسفند، آن اصول عوض میشود؛ اگر از مدار خودش بیاید در مدار اسب و گاو عوض میشود، اگر بیاید در مدار جمادات عوض میشود؛ ولی انسان از مدار انسانیت نباید خارج بشود. انسان، متکامل میشود ولی در همین مدار متکامل میشود، و اصول، همین مدار را مشخص میکند، خط سیر را معین میکند. پس این است که دین اسلام که دین خاتم است میتواند با زمان پیش برود و در عین حال زمان را کنترل کند، چون زمان قابل انحراف است وهمیشه تغییرات زمان مصیب نیست، زمان معصوم نیست، تغییراتی که در زمان پیدا میشود همانهاست که به دست بشر و از ناحیهی بشر ناشی میشود، و هرچه که از ناحیهی بشر ناشی میشود ممکن است صواب نباشد، ممکن است تقدم باشد و ممکن است انحراف باشد، ممکن است پیشرفت باشد و ممکن است خطا باشد. اسلام از طرفی با انحرافات زمان شدیدا مبارزه میکند و از سوی دیگر با پیشرفت واقعی زمان پیش میرود. نه تنها با پیشرفت زمان پیش میرود بلکه زمان را رهبری میکند و خودش زمان را جلو میبرد. باز هم در این زمینه مثالهایی هست، ان شاء الله در جلسهی آینده به عرض شما میرسانم.
1) اصول کافی، ج 2/ ص17.