جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

وصایاى رسول خدا

زمان مطالعه: 3 دقیقه

و قال: من اشراط السّاعة کثرة القرّاء، و قلّة الفقهاء، و کثرة الامراء و قلّة الامناء، و کثرة المطر، و قلّة النبات.

[فرمود]: از علامات و مقدمات قیامت آن است که: قاریان قرآن فراوان شوند، لکن عالم نباشند و احکام آن را نبندند و فرمانگذاران فراوان گردند، لکن امانت و دیانت در ایشان نباشد، و باران فراوان ببارد لکن روئیدنیها ناقص و اندک باشد.

و قال: ابلغونى حاجة من لا یستطیع ابلاغى حاجته، فانّه من ابلغ سلطانا حاجة من لا یستطیع ابلاغها ثبّت الله قدمیه على الصّراط یوم القیمة.

مى‏فرماید: مرا آگهى دهید از حاجت آن کس که دست ابلاغ به سوى من ندارد، همانا هر که حاجت کسى را که خود توانا نیست به حضرت سلطان رساند، خداوند قدم او را در قیامت مستقیم بدارد.

و قال: غریبتان: کلمة حکم من سفیه فاقبلوها، و کلمة سیئة من حکیم فاغفروها.

[مى‏فرماید]: دو گونه سخن غریب مى‏آید: نخست کلمه حکمت که سفیهى گوید بپذیرید آن را، و دیگر کلمه سیّئه که از حکیمى سرزند پس درگذرید آن را.

و قال: للکسلان ثلاث علامات: یتوانى حتّى یفرّط. و یفرّط حتّى یضیع و یضیع حتّى یأثم. [فرمود]: از براى مردم کسل سه علامت است: کار به توانى(1) کنند چندان که در عمل تقصیر کنند. و تقصیر در عمل کنند، چندان که تضییع کنند، و تضییع عمل کنند، چندان که گناهکار شوند.

و قال: من لم یستحی من الحلال نفع نفسه، و خفّت مؤنته، و نفى عنه الکبر. و من رضی من الله بالیسیر من الرّزق رضی منه بالقلیل من العمل. و من رغب فی الدّنیا فطال فیها أمله أعمى الله قلبه على قدر رغبته فیها، و من زهد فیها فقصر فیها أمله،

أعطاه الله علما بغیر تعلّم، و هدى بغیر هدایة، و أذهب عنه العماء و جعله بصیرا. ألا إنّه سیکون بعدی أقوام لا یستقیم لهم الملک إلّا بالقتل و التّجبّر، و لا یستقیم لهم الغناء إلّا بالبخل، و لا تستقیم لهم المحبّة فی النّاس إلّا باتّباع الهوى، و الیسیر فی الدّین ألا فمن أدرک ذلک فصبر على الفقر و هو یقدر على الغناء و صبر على الذّلّ و هو یقدر على العزّ، و صبر على البغضاء فی النّاس و هو یقدر على المحبّة، لا یرید بذلک إلّا وجه الله و الدّار الآخرة، أعطاه الله ثواب خمسین صدّیقا.

[مى‏فرماید]: آن کس که از کسبهاى پست حیا نکند در طلب رزق حلال سود بخشد نفس خود و سهل کند معیشت خود را، و کبر و تنمّر را از خویشتن برگیرد، و کسى که از خداى به رزق اندک رضا دهد خداوند از وى به کردار اندک راضى شود، و کسى که آرزوى خویش را در رغبت دنیا فراوان کند خداوند به اندازه رغبت او بصیرت او را نابود کند، و کسى که آرزوى خویش را از رغبت دنیا بازگیرد خداوند او را بى‏زحمت تعلّم علم کند، و بى‏دلیل هدایت فرماید و غشاوه بصیرت او را برگیرد.

همانا زود باشد که بعد از من جماعتى ظاهر شوند که کار ملک را به قتل راست کنند، و غنا را به دست بخل فراز آرند، و محبت خویش را به متابعت هواجس(2) نفسانى و مخالفت احکام دین در دلها جاى دهند، پس آن کس که این روز دیدار کند و با توانائى ادراک غنا در فقر صبر فرماید. و با توانستن ادراک عزّت صابر در ذلّت باشد، و با قدرت آنکه بیرون شریعت محبت خود را در دلها جاى دهد با خصومت ناس دمساز گردد، و این همه در راه خداى و فلاح آن سراى کند، خداوند او را ثواب پنجاه تن از صدّیقین دهد.

و قال: ایّاکم و تخشّع النّفاق، و هو ان یرى الجسد خاشعا و القلب لیس بخاشع:

بپرهیزید از نفاق که به صورت، چاپلوس و خاشع باشید، و دل را دیگرگون بدارید.

و قال: المحسن المذموم المرحوم: نیکوکارى که مردمش نکوهش کنند مظلوم است، و در خور رحمت باشد.

و قال: اقبلوا الکرامة، و افضل الکرامة الطّیب، اخفّه محملا و اطیبه ریحا.

مى‏فرماید استعمال طیب را از دست مگذارید که حملى سبکبار و عطرى گران سنگ است.

و قال: انّما تکون الصّنیعة الى ذى دین او ذى حسب، و جهاد الضّعفاء الحجّ و جهاد المرأة حسن التّبعّل لزوجها و التّودّد نصف الدّین. و ما عال امرؤ قطّ على اقتصاد و استزادة الرّزق بالصّدقة، ابى الله ان یجعل ارزاق عباده المؤمنین من حیث یحسبون. [فرمود]: همانا احسان سزاوار مردم مدیون و کسى است که با مناعت(3) و بى‏بضاعت باشد، و جهاد مردمى که نیروى مبارزت ندارند زیارت مکّه است. و جهاد زنان، فرمانبردارى شوهران است. و حسن معاشرت و مهربانى با برادران دینى نصف دین است. و مردى که کار به عدل و اقتصاد کند هرگز فقیر نشود، و زیادتى رزق مربوط به انفاق و صدقه است، همانا خداوند ابا دارد از اینکه رزق بندگان را از جائی برساند که خود گمان دارند.

و قال: لا یبلغ عبد ان یکون من المتّقین، حتّى یدع ما لا باس به حذرا لما به الباس:

مى‏فرماید: هیچ بنده‏اى مقام متّقین را درنمى‏یابد تا از مکروهاتى که به آن عذابى مقرّر نیست دست بازگیرد، تا مبادا به ارتکاب مکروهات و محرمات افتد.


1) توانى: سستى و تنبلى.

2) هواجس: آنچه به خاطر انسان خطور کند.

3) مناعت: کنایة از عزّت نفس است.