(که خداوند به وسیلهی آن قبطیان را عذاب نمود، در زمان رسول الله (ص) نیز دشمنان او را به همین وسیله عذاب نمود و جریان از این قرار بود که) یکبار رسول خدا(ص) حجامت نمود و خونی که از بدنش خارج شد به ابیسعید خدری داد و به او فرمود: این خون را مخفی نما ولی او آن خونها را سر کشید و نوشید چندی بعد رسول الله (ص) به ابی سعید خدری فرمود: با آن خون چه کردی؟ گفت: یا رسول الله (ص) آن را خوردم حضرت فرمود: آیا من به تو نگفتم که آن را مخفی کن؟ گفت: آری من هم آن خونها را در شکمم مخفی کردم، پس رسول الله (ص) فرمود: بر شماست که هرگز چنین کاری را انجام ندهی و بدان که خداوند آتش جهنم را بر گوشت و خون تو حرام نمود به خاطر این که با خون و گوشت من در آمیخته است. چهل نفر از منافقین که از این ماجرا آگاه شدند رسول الله (ص) شروع به مسخره و استهزاء ایشان نموده و میگفتند: او (یعنی محمد(ص) گمان میکند که چون خون ابوسعید خدری باخون او درآمیخته میتواند ابوسعید را از عذاب و آتش دوزخ نگاه دارد و نجات بدهد او جز یک دروغگوی لافزن بیش نیست ولی ما خون او را ناپاک و کثیف میدانیم، رسول الله (ص) فرمود: همانا خداوند آنها را با خون عذاب خواهد کرد و دچار رنج و محنت خواهد ساخت طوریکه قبطیان را هم آن گونه عذاب نکرده باشد و لحظهای را به آرامش نخواهند گذراند تا این که خون دماغ شده و از دندانهایشان خون میچکد و هر چه میخورند و میآشامند با خون در میآمیزد و آنها
هم ناچار آن را میخورند و به همین حال تا چهل روز میمانند آن گاه به هلاکت خواهند رسید و جریان به همان ترتیبی شد که ایشان فرموده بود و همهی آن چهل نفر با فلاکتبارترین وضعی عذاب شده و هلاک شدند.