خداوند قدرت خویش را به دشمنان پیامبر با فرستادن کنه و از بین بردن آنها به وسیلهی این حشره نشان داد، داستان بدین ترتیب بود که وقتی رسول الله (ص) به مدینه آمد و امر رسالت خویش را آشکار ساخت و به واسطهی این امر قدر و منزلش فزونی یافته ومقامش رفیع شد، برای اصحابش از امتحاناتی که خداوند عزوجل از انبیاء (ع) به عمل میآورد سخن میگفت و از صبر ایشان در بندگی خداوند و آزاری که در این راه متحمل میشدند جریاناتی را بیان میکرد. در بین یکی از سخنانش فرمود: بین رکن و مقام قبر هفتاد پیامبر خداست که جز به رنج و گرسنگی و کنه نمردند، وقتی این سخن را برخی از منافقین یهود و بعضی از سرکشان یاغیان قریش شنیدند با یکدیگر به توافق رسیدند تا حضرت را با شمشیرهایشان به قتل رسانده و او را به دیگر انبیاء (ع) ملحق نمایند تا دیگر دروغ نگوید!
قرار شد یک روز وقتی رسول الله (ص) را خارج از مدینه تنها یافتند، دویست نفر او را احاطه کنند و آن گاه به قتل برسانند. روزی رسول الله (ص) از مدینه خارج شد و آن دشمنان خدا به دنبال حضرت رفتند در همین بین یکی از آنها به لباس و بدنش نگاه کرد و دید که به بدن و لباسش کنه چسبید سپس دید که بدن و پشتش از کنه به خارش افتاده است پس از یارانش شرم کرد و به آرامی و آهستگی از آنها جداش د و فاصله گرفت آنگاه یکی دیگر از آنها متوجه شد و دید که در بدن و لباسش کنه افتاد او هم از یاران خود به آرامی جدا شد و چیزی نگذشت که هم آن دویست نفر دیدند که کنه به جانشان افتاده و از دیگر یاران خود جدا شدند سپس بازگشتند آن گاه کنه در بدنهایشان به قدری زیاد شد که بر آنها چیره شد تا آن جا که راه حلقومهایشان بسته شد آنچنان که غذا و آشامیدنی از گلویشان پایین نمیرفت و همهی آن دویست نفر در طی دو ماه از دنیا رفتند برخی از آنها در ظرف پنج روز و بری دیگر در ده روز کمتر یا بیشتر از دنیا رفتند و بیشتر از دو ماه طول نکشید که همهی آنها به واسطهی بلای کنه و تشنگی و
گرسنگی از بین رفتند و این کنهها را خداوند متعال برای معجزه به جان دشمنان محمد(ص) انداخت.