جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کشته شدن ابورافع پادشاه خیبر – رمضان سال ششم هجری‏

زمان مطالعه: 6 دقیقه

سلام بن ابی الحقیق نضری – پس از کشته شدن حیی بن اخطب، شیطان بنی النضیر فرمانروای خیبر بود، و او نیز از جهت خصومت با پیمبر (ص) چیزی از حیی کم نداشت.

علاوه بر این، او را شوراندن رزمندگان منطقه بر ضد پیمبر (ص) در جنگ خندق نقشی مهم داشت، و بهنگام شعله ور شدن آتش جنگ احزاب، در کنار حیی بن اخطب موضع گرفته بود، و از تبهکاران جنگی بشمار میرفت، و همچنین در توطئه خائنانه ای که بقصد قتل پیمبر (ص) در محله بنی النضیر انجام گرفت شرکت مؤثر داشت. و عفو و اغماض پیمبر (ص) از جنایت عظیم بنی النضیر، و در رأس ایشان سلام بن ابی الحقیق، نتوانست چیزی از شرارت طبیعی آن یهودی کینه توز را بکاهد، و در خوی خود خواهی و خیانت و توطئه سازی او که از ویژگیهای عنصر یهودی است، موثر افتد. و ما دیدیم که این دو عنصر شریر در برابر چنان گذشت و بزرگواری که از خلق کریم پیمبر (ص) دریافت کرده بود، بمجرد ورود بخیر با دستیاری و همکاری اراذل و اشرار دیگر، بویژه حیی بن اخطب دست بکار توطئه جدیدی شدند، که نتیجه آن ایجاد عظیمترین خطر – یعنی

خطر حمله احزاب – در برابر پیمبر (ص) و یاران آن سرور بود.

اما حیی بن اخطب – همکار سلام – در ماجرای بنی قریظه مزد خیانتها و جنایتهای خود را بصورت حواله ای بعنوان مالک دوزخ دریافت کرد، ولی سلام این بار از جنگ عدالت گریخت، و پس از شکست نیروهای احزاب سرافکنده و شکست خورده بسوی خیبر بازگشت.

اما فرمانده کل سپاه اسلام اندیشید که خلاصی از این یهودی بد اندیش و مجرم جنگ که پس از کشته شدن حیی بن اخطب بزعامت یهود خیبر دست یافته برای حفظ سلامت اسلام و مسلمین امری ضروری است، زیرا دشمنی عمیق او نسبت به اسلام و کینه افروخته اش نسبت به پیمبر (ص) بار دیگر او را بساختن توطئه‏ای جدید، و متشکل ساختن نیروهای پراکنده اهریمنی منطقه و فراهم ساختن هر گونه وسیله ای برای براندازی مسلمین و ریشه کن ساختن اسلام تحریک و تهییج خواهد کرد. و این یهودی رباخوار، با استفاده از ثروت سرشار و مکنت بسیاری که در منطقه اندوخته است، و با برخورداری از نفوذ اقتصادی عظیمی که از این رهگذر در میان مشرک عرب بدست آورده است امکان آن را دارد که خصومت این قبائل را نسبت به اسلام و مسلمین مشتعل سازد، و بار دیگر جنگی بمانند احزاب یا حتی سخت تر از آن را در منطقه برانگیزد: و این بار با پند گرفتن از جنگ احزاب و شناخت نقاط ضعف جبهه همگی آن نقاط را ترمیم کند، و سرانجام بهدف نهائی یهود که محو اسلام و نابودی مسلمین است نائل گردد، و دلیل این امر سخن مورخین دائر بر اینست که این یهودی ماجرا جو پس از فرار از جبهه احزاب بمجرد ورود بخیبر، ارتباطات مشبوه خود با سران قبائل بت پرست، بویژه قبائل غطفان را آغاز کرده، و بتحریک ایشان را بر ضد مسلمین و آماده ساختن آنان برای جنگی جدید، همت گماشته است. و شک نیست که چنین فعالیتهای خطرناک، مسلمین را بر آن میداشته است تا برای حفظ سلامت جان و امنیت ممکلت خود راه نجاتی را از شر این عنصر فتنه ساز توطئه گر – که آرامش منطقه را دستخوش خطر ساخته – جستجو کنند. زیرا این لازمه طبیعت و مقتضای سرشت عنصر یهودیست که تا قادر بر ارتکاب شر باشند، و دست یافتن به اهداف پلیدشان را در گرو آن

ببینند از ارتکاب آن خودداری نمیکنند.

با توجه بهمین حقایق و واقعیات، سر فرماندهی قوای اسلام در مدینه چاره را در آن دید که غائله زندگی این عنصر آشوبگر را پایان دهد، و سلامت و امنیت مسلمین و دولت نوخاسته اسلام را از خطر دسائس و وساوس او برهاند، و با دفع شر او اجتماع مدینه را از آرامش و اسقرارید که از هر وقت و هر چیز به آن نیازمندتر است برخوردار سازد، تا با خیال فارغ و خواص متمرکز و فکر آسوده خود را برای روبرو شدن با خطراتی که شراره های آن در افق نجد و حجاز بچشم میخورد، آماده کند، و قابئل غطفان و اشرار نجد را که در انتظار فرصتی مناسب برای حمله بمدینه، و تجدید آبرو و اعتبار از دست رفته خود بسر میبرند بجای خود بنشاند، و قبیله قریش و سایر قبائل بت پرست حجاز را – که دشمنان قسم خورده اسلامند، و درخشیدن فروغ توحید در منطقه را مخالف با عقیده و منافی با دین و موجب زوال شوکت و قدرت روحانی خود میدانند – از فکر تجدید حمله بر مدینه، و فرو کاستن شوکت اسلام و عزت مسلمین بر حذر دارد. و خلاصه سخن اینکه سر فرماندهی سپاه اسلام – علی رغم اینکه احساس میکرد که از جهت نظامی در وضعی بهتر و نیرومندتر از وضع دوران قبل از جنگ احزاب قرار دارد – به این واقعیت توجه داشت که پایتخت اسلام از شمال و شرق و جنوب، محفوف به انوع اخطر است، و این علاوه بر خطرهای داخلی است که از جاسوسی و کارشکنی منافقین مایه میگیرد.

و چنین بنظر می رسد که عظمترین خطری که در این برهه از تاریخ اسلام، مسلمین را تهدید میکرده همان خطر یهودی بوده است که در فاصله نه افزون از هفتاد میل، در قلعه های بلند خیبر، همچون آتشی در زیر خاکستر، به انتظار وزیدن اندک نسیمی موافق بوده است، تا مشتعل شود، و زبانه اش را از هر سو بگسترد، و همه کس و همه چیز را بکام خود فرو برد، و بدود و خاکستر مبدول سازد.

البته این خطر بصورت حمله مستقیم یهود بر مدینه تحقق نمی یافت، زیرا اقدام بحمله با طبیعت یهود سازگار نیست، بلکه طبیعت ایشان – چنانکه قرآن کریم در آیه 14 سوره حشر توصیف کرده – جنگ از پشت دیوار قلعه های بلند

و باروهای مستحکم است، ولی این خطر در درجه اول – به اینصورت تحقق می یافت که یهود، به پیروی از طبیعت فتنه جوی و آشوبگر خود، تبلیغات دامنه داری بر ضد مسلمین براه اندازد، و نیروی عظیمی از قبائل مشرک عرب را گرد آورند، و ایشانرا تحت تاثیر رشوه های کلان به افروختن آتش جنگی جدید، بصورت حمله های ضربتی بنفع یهود بگمارند.

بهمین جهت مسلمین ناگزیر بودند که برای حفظ موقعیت و آزادی و استقلال و ادامه حکومت خود، بعملیات قاطع و سرنوشته سازی قیام و اقدام کنند، که دلهای فتنه جویان را آکنده از رعب و وحشت سازد، و طی درسی باز دارنده و هوشداری عملی خاطرنشان کند، که این گروه یهود – بویژه سران و زعماء مجرمشان – در مقابل هر جنایت و هر توطئه و عمل تخریبی مزدی متناسب با کارشان از حکومت اسلام دریافت خواهند کرد، و برج و باروهای بلند، و دژهای مستحکمشان قادر نیست که مسلمین را از تأدیب و تنبیه ایاشن باز دارد، و این عمل قاطع و سرنوشت ساز چیزی جز قتل پادشاه یهود، در قصر خودش، و در خوابگاته خودش نبود. زیرا این عمل قهرمانی و اقدام انتحاری قدرت بیحد و مرز مسلمین و بی اعتنائی ایشان بمرگ در راه خدا را در برابر یهود ترسیم میکرد، و در صورت موفقیت لرزه بر اندام دلیرترین افراد یهود می افکند، و ایشان را در شرائطی قرار می داد که همه وقت و همه جا شبح مسلمین را در برابر خود ببینند، و قدرت فدائیان اسلام بر قتل هر فرد یهودی را لمس کنند، و بیم و هراس و اندیشه کشته شدن در ذهن و فکرشان را بطوری پر کند که جائی برای فکر افروختن آتش جنگ دیگری بر ضد مسلمین در آن باقی نماند، و همگی همشان بحفظ جانشان از دستبرد فدائیان مصروف و محصور گردد.

و آیا قوم دیگری می توانند بیشتر از کسانیکه قادرند تا بزرگترین شخصیت یک قبیله را در اوج قلعه بلند و مستحکمش، و در خوابگاه و بسترش – علی رغم درهای بسته و پاسداران هوشیارش – طعمه شمشیر آبدار سازند، دلها را از بیم و هراس پر سازند؟!

ایجاد چنین جو مشحون از رعب و وحشت در مجامع یهود، همان عاملی

بود که آن پنج فدائی را برای قتل سلام بن ابی الحقیق، رئیس یهود خیبر، و سر کرده مجرمین و توطئه گران روانه قصر ا ساخت، و این پنج نفر همگی از فدائیان انصار و از قبیله خزرج بودند و نامهاشان عبارتست از:

1- عبدالله بن عتیک

2- مسعود بن سنان

3- عبدالله بن انیس

4- ابوقتاده حارث بن ربعی

5- خزاعی بن اسود

زمانیکه این پنج فدائی از مدینه آهنگ خیبر کردند، پیمبر (ص) فرماندهی ایشان را بعبدالله بن عتیک تفویض فرمود، زیرا رویه آن سرور چنین بود که مأموریت دو نفر ببالا را بدون سرپرست و فرماندهی نمی گماشت، و این بدان جهت بود که انضباط در میان افراد کارفرما باشد، و بی نظمی در کار راه نیابد.

سپس چون مردان فدائی برای انجام مأموریت خطیر و دشوار خود آماده حرکت شدند، پیمبر (ص) سفارشهای عالی انسانی معهود خود را توشه راهشان ساخت، و قسمتی از آن سفارشها این بود که: کودکی را مکشید، و بزنی تجاوز مکنید.

آنگاه فدائیان از مدینه به آهنگ خیبر روان شدند، و بدون هیچگونه مانعی به آن شهر در آمدند، و این بدان جهت بود که ورود عرب بمنطقه خیبر امری عادی تلقی میشد، و توجه کسی را جلب نمیکرد، خاصه آنکه اهل آن شهر – بویژه ابو رافع که هدف فدائیان بود – ربا خوارانی معروف بودند که وامهای ربوی در اختیار اعراب قرار میدادند، و نه تنها ایشان بلکه همگی یهود جزیرة العرب تجارت خود را بر همین اساس رونق می بخشیدند، چنانکه ربا خواری در عصر حاضر نیز از ویژگیهای بازرگانی یهود در کلیه نقاط جهانست.