جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

معجزه‏ی عصا

زمان مطالعه: 3 دقیقه

که برای موسی (ع) ببود و به ماری بزرگ تبدیل می‏شد و هر آنچه که ساحران عصا و طناب انداخته بودند بلعید ولی برای محمد (ص) معجزه‏ای بالاتر رخ داد این گونه که گروهی از یهودیان نزد محمد(ص) آمده و از او سئوالاتی کرده و با او مجادله نمودند و از هیچ چیزی سؤال نکردند و هیچ مسئله‏ای را مطرح نکردند مگر این که به بهترین وجه رسول الله (ص) جواب آن را می‏داد پس آن یهودیان به حضرت گفتند: ای محمد

اگر تو پیامبر هستی برای ما عصایی مانند عصای موسی بیاور و رسول الله (ص) فرمود: من عصایی بهتر و برتر از عصای موسی (ص) می‏آورم چون معجزه‏ی من تا قیامت پس از من باقی می‏ماند و به دشمنان و مخالفان متعرض می‏گردد وهیچ یک از آن‏ها هرگز قادر نیستند حتی با یک سوره از آن مخالفت و مقابله نمایند، عصای موسی (ع) از بین رفت و پس از موسی(ع) باقی نماند، پس بیازمایید همان گونه که قرآن باقی می‏ماند و آن را آزماش می‏کنند و می‏آزمایند، سپس من چیزی برای شما خواهم آورد که برتر و عجیب‏تر از عصای موسی (ع) باشد، یهودیان گفتند: بیاور، حضرت فرمود: همانا موسی (ع) باشد، یهودیان گفتند: بیاور، حضرت فرمود: همانا موسی (ع) عصای دست خویش را می‏انداخت و کافران قبطی می‏گفتند: در این عصا حیله و نیرنگی نهفته است، به درستی که خداوند تعالی برای محمد چوبهایی را به مارهای فراوان تبدیل خواهد کرد به گونه‏ای که او آن چوب‏ها را حتی لمس هم نمی‏کند و هیچ ماری را ظاهر نمی‏کند، هنگامی که به خانه‏هایتان بازمی‏گردید و شب هنگام در فلان خانه دور یکدیگر جمع می‏شوید خداوند همه تیرهای سقف خانه‏تان را به افعیهای بسیاری تبدیل می‏کند (و تیرهای سقف آن خانه بیشتر از صد هزار تیر چوبی بود) پس آن افعی‏ها به سوی چهار نفر از شما می‏آیند و آنها را می‏کشند و بقیه شما از ترس تا صبح فردای آن روز بیهوش می‏شوید، یهودیان نزد شما می‏آیند و شما جریان را برایشان تعریف می‏کنید و آن‏ها آن چه را که در برابر دیدگان شما اتفاق افتاده تصدیق نمی‏کنند و آنها نیز شب هنگام آن مارها را می‏بینند همانگونه که شما شب گذشته‏اش دیده بودند پس عده‏ای هم از ایشان خواهند مرد و جمعی از ایشان هم دیوانه و متوهم می‏گردند و بیشتر آنها از هوش می‏روند. راوی می‏گوید: به خدایی که محمد(ص) را به حق به پیامبری مبعوث نمود همه آن جماعت در مقابل رسول الله (ص) خندیدند و از او خجالت نکشیدند و نترسیدند و برخی‏شان به دیگری می‏گفتند، ببینید چه ادعایی می‏کند و چگونه از حد خود تجاوز می‏نماید پس رسول الله (ص) فرمود: اگر الآن می‏خندید به زودی خواهید گریست و از مشاهده آن چه که به شما خبر داده‏ام

متحیر خواهید ماند، پس هر کس از شما با دیدن این صحنه‏ها ترسید و بر جانش و از مرگ هراسناک و ناتوان شد این چنین بگوید: (اللهم بجاه محمد الذی اصطفیته و علی الذی ارتضیته و أولیائهم الذین من سلم لهم امرهم و اجتبته، لما قویتنی علی ما أری) پس هر کس در آن جا بمیرد از آنانکه دوستش داشته و زندگی او را می‏خواهند وقتی این دعا را برای او بخوانند خداوند او را زنده می‏کند و او را نیرو می‏بخشد.

راوی می‏گوید: همه یهودیان بازگشتند و در آن موضع و مکان قرارشان جمع شدند و حضرت محمد(ص) (و سخنانش که گفته بود تیرهای سقف خانه‏شان به افعی تبدیل خواهد شد را به مسخره و استهزاء گرفتند) پس در این حال صدای حرکتی از سقف را شنیدند، و ناگاه دیدند که تیرهای چوبی سقف به مارها و افعی‏های زیادی تبدیل شده‏اند و سرهایشان را از سقف پایین آورده و برگردانده‏اند و به سوی ایشان آمدند پس هنگامی که یکی از آن افعی‏ها به آنها رسید چمبره زد و به سوی لوازمی که در خانه بود رفت و هر چه از کوزه‏ها و ظروف و نردبان و صندلی‏ها و چوب وهاون و درها را به یکباره بلعید و همان بلایی که رسول الله (ص) فرموده بود به سرشان آمد، چهار نفر از ایشان از دنیا رفتند و عده‏ای از ایشان هم دیوانه شدند و عده‏ای هم که بر جانشان ترسیدند دعایی که رسول الله (ص) خواندند، آنها هم زنده شده و برخاستند وقتی همگی آنها این صحنه‏ها را دیدند گفتند: این دعایی که محمد گفته بود اجابت شد همانا که او مردی راستگو وصادق است اگر چه تصدیق نبوت او بر ما سنگین است، آیا این دعا را نخوانیم تا بواسطه آن ایمان را بر زبان جاری ساخته و او را تصدیق نماییم و قلوب خویش را به اطاعت اوامر و نواحی او در آوریم؟ و به واسطه آن دعایی که رسول الله (ص) به آن‏ها آموزش داده بود ایمان آوردند و خداوند قلوب ایشان را به نور ایمان پاک و مطهر نمود و کفر را از وجودشان زائل ساخت، پس به خداوند و

رسولش ایمان آوردند، هنگامی که صبح فردای آن روز رسید دیگر یهودیان هم در آن مکان اجتماع نمودند و تیرهای سقف به مارهای بزرگ تبدیل شدند همان گونه که قبلا مبدل شدند پس یهودیان شاهد بودند و متحیر و بهت‏زده نظاره می‏کردند عده‏ای از آن‏ها را ترس جان باختند و تیره‏روزی بر دیگران غلبه شد.