که خداوند متعال آن را بر قبطیان نازل نموده بود، خداوند مانند آن را بر گروهی از مشرکین به نشانه معجزه محمد فرستاد بدین گونه که، مردی از اصحاب رسول الله (ص) که به او ثابت بن افلح میگفتند، در بعضی از جنگها عدهای از مردان مشرکین را از پای در آورده بود.
همسر یکی از مشرکین که به دست ثابت بن افلح کشته شده بود نذر کرد تا (او را بوسیلهای به قتل رسانده و) در کاسهی سر او شراب بنوشد، وقتی که جنگ احد واقع شد و در آن روز اتفاق افتاد آن چه که واقع شد، ثابت کشته شد و همراه کشتگان مسلمانان در گوشهای میدان کارزار بروی زمین افتاده بود، پس آن زن به نزد ابوسفیان آمد و از او خواست تا مردی را با غلام او به سوی محلی که ثابت بن افلح کشته و بر زمین افتاده بود بفرستد تا سر او را بریده و به نزد او بیاورند و او نیز به نذرش عمل کرده و در جمجمه سر او شراب بنوشد وقتی غلام آن زن خبر کشته شدن ثابت را برای آن زن آورد او غلام را آزاد کرد و کنیزی که داشت به او بخشید پس آن زن از ابوسفیان درخواست کمک نمود و او نیز دویست نفر از یاران نیرومند و سربازان خویش را در نیمه شب به سوی آن مقتول فرستاد تا سر او را بریده و بیاورند پس سربازان براه افتادند که ناگاه بادی آمد و جنازه آن مرد را به سرایزی چرخاند، سربازان نیز به دنبال جنازه رفتند تا سر او را از بدنش جدا کنند که این مرتبه بارانی پیوسته و بسیار زیاد شروع به باریدن کرد و همه آن دویست نفر را غرق کرد و هیچ یک از سربازان نتوانستند به جنازه ثابت ابن افلح برسد و درنگی نماید و هیچ چشم زخمی یا اثری از ایشان به پیکر او نرسید، خداوند آن زن کافر را از آن چه قصد نموده بود منع کرد و این معجزه حضرت محمد(ص) بزرگتر از طوفان نازل شده بر قبطیان بود.