اگر چه یوسف (ع) جمال داشت ولی محمد (ص) ملاحت و کمال دارد، آن جا که خود حضرت فرمود: یوسف (ع) زیباست ولی من ملیحتر هستم، اگر جمال یوسف در شب نوراین بود در عوض جمال محمد(ص) در دنیا و آخرت نورانی است و در دنیا خداوند به واسطه نور و وجود او مردم و خلایق را هدایت مینماید و در آخرت نور وجود او به تماشای اهل محشر و آخرت میگذارد، مألف میگوید: من در جایی دیدهام که یوسف برای مالک بن ذعر دعا نمود تا خانواده و اولادش زیاد شوند ولی پیامبر برای جابر دعا میکند و به او میگوید: تو در آینده پنجمین ذریه از اولاد مرا باقر (ع) نام دارد خواهی دید اگر او را دیدی سلام مرا هم به او برسان و یا در جایی دیگر در حق انس بن مالک دعا کرد و فرمود: خداوندا عمر او را طولانی و مال و
اولادش را زیاد کن پی انس تا زمان عمر بن العزیز زنده ماند در حالی که خداوند به او بیست پسر و هشتاد دختر داده بود و دختران او هر سال دوبار فرزند به دنیا میآوردند. یوسف (ع) هنگامی که توسط برادرانش به چاه افتاد در زمانی که با مکر و کید زلیخا به زندان افتاد و در حبس ماند صبر نمود و نیز در فراق و جدایی صبر کرد و محمد(ص) همواره با درد و رنج دست پنجه نرم میکرد آن قدر که دچار دوری از وطن و فراق دوستان و احباب شده بود، او در شعب ابیطالب سه سال حبس و طرد شد. یوسف را یک رؤیا بود ولی دربارهی رؤیای محمد(ص) خداوند فرمود: (لقد صدق الله رسوله الرؤیا بالق لتدخلن المسجد الحرام ان شاءالله آمنین…).