جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حضرت سلیمان

زمان مطالعه: 2 دقیقه

بادی در اختیار او بود که رفتن آن در صبح یک ماه و بازگشت آن به هنگام شب یک ماه طول می‏کشید مثلا می‏گفتند فردا در عراق است و از آن جا به مرو می‏رفت و بعد از ظهر در بلخ بود ولی خداوند محمد(ص) را به وسیله‏ی براقی که به او داده بود گرامی داشت، افسار آن به اندازه‏ای بود که چشم در افق قادر به دیدن بود. خداوند در باره‏ی سلیمان (ع) در قرآن آورده: (علمنا منطق الطیر) در خصوص پیامبر ما حضرت محمد مصطفی (ص) نیز وحشت آورده که روزی یک پرنده سرخ رنگ که یکی از

جوجه‏هاش بالا آمده بود به سوی پیامبر آمد و با ترس نزد سر رسول الله (ص) بر شانه‏اش نشست پس حضرت رو به حاضران کرد و فرمود: کدام یک از شما به این پرنده و لانه‏اش صدمه زده‏اید؟ مردی از میان جمعیت برخاست، و گفت: من تخم این پرنده را برداشته‏ام، پیامبر فرمود: آنها را به لانه این پرنده باز گردان. رسول خدا(ص) با گوساله و آهو و گوسفند و گرگ و ناقه سخن می‏گفت و اجنه و شیاطین تحت اختیار او بودند، پیامبر فرمود: قرآن می‏فرماید (قل اوحی الی انه ستمع نفر من الجن) تا آن جا که می‏گوید: (اذ صرفنا الیک نفرا من الجن) آنها نه نفر از بزرگان اجنه نصیبین و یمن از قبیله بنی عمرو بن عامر بودند که نام آها: شصاه، مصاء، هملکان، مرزبان، مازمان، نضاء، هاضب و عمرو که با سلیمان بیعت نمودند تا عبادت را به درگاه خداوند انجام دهند و از او خواستند که عذر و توبه‏اش را بپذیرد و برای همین گفتند: (علی الله شططا) و سلیمان (ع) به خاطر سرکشی و عصیانشان آن‏ها را به غل و زنجیر کشید و سرکشان و طاغیان را فرمانبردار و رام کرد، سلیمان از خداوند پادشاهی و ملک دنیا را طلب نمود و خداوند هم به او پادشاهی بخشید و از آن طرف کلیدهای خزائن دنیا را به محمد(ص) داد ولی او آن‏ها را قبول نکرد و بازگرداند و فرق است بین کسی که چیزی را میخواهد و طلب می‏کند و کسی که به او چیزی عطا می‏کنند و او قبول نمی‏کند، خداوند به محمد(ص) کوثر و مقام شفاعت و مقام ستوده شده را عطا نمود و فرمود: (و لسوف یعطیک ربک فترضی) خداوند به سلیمان (ع) گفت: (امنن او امسک بغیر حساب) ولی به پیامبر ما محمد (ص) فرمود: (ما أتاکشم الرسول فخذوه و مانها کم عنه فانتهوا) و حسان بن ثابت چنین می‏گوید:

و ان کانمت الجن قدسامها

سلیمان و الریح و تجری رخا

فشهر غدو به لدابیا

و شهر رواح به ان یشا

فان النبی سری لیلة

من المسجدین الی المرتقی‏

و کعب بن مالک می‏گوید:

و ان تک نملتها بالوهم کلمت

سلیکتم ذالملک الذی لیس بالعلی‏

فهذا النبی الله أحمد سبحت

صغار الحصا فی کفه بالترنم‏