جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بلوغ یا نشانه‏ی ختم نبوت

زمان مطالعه: 3 دقیقه

قرآن که نازل شد، جزء اولین کارهایی که صورت گرفت این بود که گفتند باید یک علمی برای دستور زبان عربی به وجود بیاوریم، برای اینکه این‏ کتاب آسمانی ما به زبان عربی است و مردمی که می‏خواهند این کتاب را تلاوت کنند باید قاعده‏ی زبان عربی را بدانند. در همان قرن اول اسلامی علم‏ دستور زبان عرب درست شد، علم لغت تأسیس شد و چه کتابهای نفیس در لغت نوشته شد. علم معانی و بیان و بدیع ابتکار و اختراع شد. همه برای‏ این بود که بشر می‏خواست کتاب آسمانی خود را در آغوش بگیرد و نگهداری‏ نماید. مخصوصا این نکته جالب است که اکثریت کوشندگان و فداکاران در راه احیای زبان قرآن از مردم غیر عرب بودند. اینهاست که نمونه‏ی رشد و بلوغ بشریت در دوره‏ی ختمیه‏ی اسلامیه و نشانه‏ی ختم نبوت است. برای‏ هیچ شریعت و هیچ کتاب آسمانی چنین اقداماتی از طرف بشر صورت نگرفته‏ است. از همان قرن اول علم تفسیر به وجود آمد، از همان قرن اول علم‏ حدیث به وجود آمد. پیغمبر مردم را تشویق کرد: نضر الله عبدا سمع‏ مقالتی فوعاها خدا خرم کند آن آدمی را که آنچه را که از من می‏شنود ضبط کند و بلغها من لم یسمعها برساند آن را به کسانی که نشنیده‏اند. (پیغمبر اکرم دستور داد: اکتبوا عنی هر چه که از من

می‏شنوید بنویسید.) رب حامل فقه غیر فقیه‏ و رب حامل فقه ‏إلی من هو افقه منه(1) فرمود آنچه که از من می‏شنوید ضبط کنید و به طبقه‏ی بعد منتقل کنید. ای بسا آن کسی که از من‏ می‏شنود، معنی سخن مرا آن جور که باید، درک نمی‏کند، بعد تحویل می‏دهد به‏ کسانی که آنها معنی سخن مرا درک می‏کنند. ای بسا کسی که معنی سخن مرا می‏فهمد ولی بعد که نقل می‏کند به طبقات بعدی، چون آنها رشد یافته‏تر و تکامل یافته‏تر و عالمتر هستند، از این که نقل کرده بهتر درک می‏کنند. و همین کار را کردند، و این خود نمونه‏ای بود از رشد بشریت.

حتی علوم را شما اگر در نظر بگیرید همین طور است؛ یعنی بشریت در دوره‏ی‏ ختمیه تنها از نظر دین رشد و بلوغ خود را ثابت نکرد، از نظر علم و فلسفه نیز ثابت کرد. علم و فلسفه که در دنیا باقی و محفوظ ماند از زمان‏ اسلام باقی ماند. امروز یک تقسیمی می‏کنند و می‏گویند دوره‏ی تاریخ و دوره‏ی‏ ماقبل تاریخ. مقصودشان از دوره‏ی ماقبل تاریخ ادواری است که در آن‏ ادوار هیچ یادگاری از بشر وجود ندارد، خطی، سنگ نوشته‏ای، چیزی. ولی‏ اگر مقصود ما از دوره‏ی تاریخی آن دوره‏ای باشد که بشر تاریخ خودش را متسلسل حفظ کرده است، از زمان اسلام است فقط و فقط. حتی آثار یونانیان‏ و آثار هندیان را هم هر اندازه که موجود بود مسلمین حفظ و نگهداری کردند. آثار ایرانیان را هم هرچه که تا آن زمان باقی مانده بود مسلمین نگهداری کردند. قبل از دوره‏ی اسلام‏، فاتحین جهان مواریث گذشته را محو و نابود می‏کردند ولی مسلمین حفظ کردند. کشیشهای مسیحی چندی شهرت داده بودند که مسلمانان کتابخانه‏ی اسکندریه را سوختند، و حتی خود مسلمین نسنجیده این سخن را در کتابهای خود بازگو می‏کردند. خوشبختانه محققین امروز ثابت کرده‏اند که مطلب از ریشه دروغ‏ است، این خود مسیحیها بودند که قبلا آتش

زده بودند.

اسلام دوره‏ی قبل از خودش را به نام دوره‏ی جاهلیت می‏خواند. این جاهلیت‏ قبل از اسلام از نظر قرآن منحصر به عرب نیست بلکه جاهلیت غیر عرب هم‏ جاهلیت است. نقطه‏ی مقابل جاهلیت، علم است. وحی قرآنی که شروع می‏شود به این صورت شروع می‏شود:

اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من‏ علق. اقرأ و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. علم الانسان ما لم یعلم(2)

یعنی وحی اسلامی و وحی ختمیه از قرائت که به معنی خواندن متون است (هر خواندنی را قرائت نمی‏گویند، فقط خواندن متن را قرائت می‏گویند) و علم‏ و نوشتن و قلم شروع می‏شود. این خودش می‏رساند که دوره‏ی قرآن دوره‏ی خواندن‏ و نوشتن و علم و عقل است. یعنی دیگر دوره‏ی نبوت، دوره‏ی اینکه بشر تبلیغ‏ شرایع سابقه را به وسیله‏ی یک عده مردمی که موحی الیهم وملهم هستند انجام دهد و باید به آنها الهام بشود که دین چیست تا بیایند و تبلیغ کنند، دیگر این دوره‏ گذشت، علما جانشین انبیا می‏شوند، دانش جانشین نبوت تبلیغی می‏شود، تصریح می‏کنم: دانش جانشین نبوت تبلیغی می‏شود، یعنی کاری که آن سلسله از انبیا که فقط مبلغ شرایع دیگر و دعوت کننده‏ی به شرایع دیگر بودند انجام می‏دادند، آن کار را امروز دانش می‏کند، علم و علما می‏کنند. چون آن دوره‏ها، دوره‏ی جهالت و ظلمت بود احتیاج به آن جور نبوتها بود. در دوره‏ی نوشتن و خواندن و علم و شاگردی و مدرسی و استادی و تدوین علوم‏، دیگر احتیاجی به این نبوتهای تبلیغی و نبوتهای دعوتی نیست.


1) اصول کافی، ج 1/ ص 403.

2) علق/ 1 تا 5.