جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فرق رسول و نبی

زمان مطالعه: 3 دقیقه

اما مسأله‏ی رسول و نبی. همان طور که گفتم نبی یعنی پیامبر، یعنی کسی که‏ از ناحیه‏ی خدا پیغامی داشته باشد. رسول یعنی فرستاده‏ی خدا، کسی که خدا او را برای مأموریتی فرستاده است، اعم از اینکه آن‏ مأموریت از این نوع باشد که آن رسول از جانب خدا چیزی برای مردم آورده‏ باشد یا مأموریت و رسالت او از نوع دیگر باشد. فقط در صورت اول‏ است که آن رسول، نبی و پیامبر است. لهذا کلمه‏ی رسول در قرآن، هم‏ درباره‏ی پیغمبران آمده است و هم درباره‏ی غیر پیغمبران. مثلا درباره‏ی جبرئیل‏ چون فرستاده‏ای بود از طرف خدا و مأموریتی

داشت اطلاق شده است. در داستان سامری است که: فقبضت قبضة من اثر الرسول(1) یا درباره‏ی‏ قرآن می‏فرماید: انه لقول رسول کریم(2) به او رسول گفته شده‏ است. ملائکه‏ای را که خدا برای عذاب قوم لوط فرستاد، آنها را هم رسل‏ می‏نامد: و لقد جاءت رسلنا ابراهیم بالبشری(3) فرستادگان ما برای‏ ابراهیم بشارت آوردند. حالا خدا که می‏فرستد، برای چه می‏فرستد؟ برای اینکه قانون و شریعتی را به مردم‏ القاء کنند؟ البته نه. و هم چنین ملائکه مأمور قبض ارواح نیز رسل خوانده‏ شده‏اند: حتی اذا جاء احدکم الموت توفته رسلنا(4) ملکی که در این دنیا برای عذاب می‏آید فرستاده و مبعوث از طرف خدا است، و پیغمبری هم که برای دعوت مردم می‏آید فرستاده‏ی خداست. حتی کلمه‏ی «مبعوث» هم اختصاص به پیغمبران ندارد. در یک آیه‏ی قرآن، در داستان‏ بنی‏اسرائیل و بخت النصر، اصطلاح مبعوثیت درباره‏ی قومی که خداوند آنها را بر یهودیان مسلط کرد به کار برده شده:

و قضینا الی بنی‏اسرائیل فی‏ الکتاب لتفسدن فی الارض مرتین و لتعلن علوا کبیرا. فاذا جاء وعد اولاهما بعثنا علیکم عبادا لنا اولی باس شدید(5)

راجع به قوم عاد می‏فرماید: اذ ارسلنا علیهم الریح العقیم(6) آن باد مهلک را که‏ فرستادیم. تعبیر «ارسلنا» می‏کند. آن باد مهلک هم رسول و فرستاده‏ی

الهی بود.

این جور نیست که بعضی از پیغمبران نبی باشند و بعضی رسول. هر پیغمبری‏ نبی است. منتها انبیاء از آن جهت که از ناحیه‏ی خدا فرستاده شده بودند به آنها رسول هم گفته شده است همان گونه که به غیر آنها هم رسول گفته شده‏ است. پس کلمه‏ی «خاتم النبیین»، خاتم الرسل بدین معنی که خاتم‏ رسولانی باشد که برای دعوت بشر آمده اند نیز هست. بله، اگر مقصودتان‏ از رسول، رسولی است که برای هلاکت مردم می‏آید، نه، خاتم یک چنین‏ رسولی نیست. عذاب الهی هم رسول و فرستاده‏ی خداست، یک وبا هم که خداوند برای قومی می‏فرستد رسول خداست، یعنی‏ فرستاده‏ی اوست. پس اینکه آمده‏اند و برای مردم صفت بندی درست‏ کرده‏اند که بعضی از پیغمبران نبی هستند و بعضی رسول، و خاتم انبیاء خاتم انبیاء بود نه خاتم رسل، حرف مفتی است. همه‏ی انبیا رسول هم‏ هستند. خاتم انبیا خاتم بشرهایی که رسولند به سوی مردم و مردم را دعوت‏ می‏کنند نیز هست. قرآن کریم هم از این جهت هیچ فرقی میان رسول و نبی‏ نگذاشته است.

گاهی شبهه را چنین القاء می‏کنند که «نبی» در قرآن عبارت است از پیغمبری که صاحب قانون و شریعت نیست و اما «رسول» پیغمبری است‏ که صاحب قانون و شریعت است. این یک ادعای دروغ بیش نیست. قرآن‏ کلمه‏ی «نبی» را در مواردی به پیغمبران صاحب شریعت اطلاق کرده است‏ و در مواردی به پیغمبرانی که صاحب شریعت نیستند «رسول» اطلاق کرده‏ است؛ یعنی نبی و رسول، هم به پیغمبر صاحب شریعت گفته می‏شود و هم به‏ پیغمبر غیر صاحب شریعت، و هر دو کلمه به هر دو اطلاق می‏شود.

مطلب دیگری در اینجا داریم که عنوانش را عرض می‏کنم و بحث آن را برای هفته‏ی آینده می‏گذاریم و آن موضوع اصلی ما است که:

چرا شرایع ختم شد و قوانینی که از جانب خدا برای هدایت و ارشاد بشر آمد یکمرتبه به مرحله‏ای رسید که دیگر متوقف شد؟ آیا آن علل و موجباتی‏

که قبلا وجود داشت و سبب می‏شد که قوانین الهی هم عوض بشود بعدها دیگر پیدا نشد؟ آخر چطور می‏شود که آن موجبات دیگر پیدا نشود؟ مگر آن علل و موجبات غیر از تغییر شرایط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی است؟ آنها همیشه در تغییر و تبدل است، پس چرا شریعتی آخرین شرایع باشد؟

ان شاء الله هفته‏ی آینده در اطراف این مطلب بحث‏ می‏کنیم و عرض خواهیم کرد که آن چیزهایی که در اجتماع بشری تغییر می‏کند چیست و آن اصولی که در اجتماع بشری ثابت می‏ماند چیست و علت این که‏ شرایع سابقه تغییر کرده‏اند چه بوده و علت این که شریعت ختمیه تغییر نخواهد کرد چیست.


1) طه/ 96.

2) تکویر/ 19.

3) هود/ 69.

4) انعام/ 61.

5) اسراء/ 4 و 5.

6) ذاریات/ 41.