جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شبهه‏ درباره‏ی احتیاج به امام در منطق شیعه

زمان مطالعه: 4 دقیقه

سؤال آقایان این است که اگر در دوره‏ی شریعت ختمیه احتیاجی به نبی یعنی‏ کسی که از طرف خدا ملهم و موحی الیه و مؤید من عند الله باشد نیست و این کار را فقها و حکما و علمای امت می‏توانند انجام دهند و عهده دار این‏ کار هستند، همانها که پیغمبر فرمود: علماء امتی کانبیاء بنی‏اسرائیل، پس چه احتیاجی به وجود امام است و از نظر منطق شیعه این مطلب چگونه‏ توجیه می‏شود؟ اگر این جور است پس همان طوری که به پیغمبرانی که مروج و مبلغ دین باشند، داعی الی الله باشند، آمر به معروف و ناهی از منکر باشند احتیاجی نیست، به امام معصوم هم احتیاجی نیست. این سؤال، سؤال بجایی است.

اما جواب: در موضوع امام و پیغمبر دو مسأله است. یکی اینکه فرق‏ امام و پیغمبر در چیست؟ البته نمی‏توان گفت امام یعنی آن که صاحب‏ شریعت نیست، چون اکثر پیغمبران هم صاحب شریعت نبوده‏اند. مسلم است‏ که بین پیغمبر و امام فرق است، و اگر فرق نبود، این به اسم گذاری نبود که ما بگوییم علی بن ابی‏طالب پیغمبر نیست وامام است اما همه‏ی کارهای پیغمبران را انجام می‏دهد. آیا امام درجه‏اش از پیغمبر پائین‏تر است و به رتبه بستگی دارد؟ و آیا امامها یک درجه از همه‏ی پیغمبران پایین‏تر هستند؟ نه، این جور نیست و حتی هیچ مانعی ندارد که یکی از علمای این امت بر پیغمبری از پیغمبران افضلیت داشته باشد. پس از چه ناحیه است؟

از دو ناحیه روی آن صحبت شده است. یکی اینکه امام و پیغمبر هر دو

با دنیای غیب ارتباط دارند ولی کیفیت ارتباط فرق می‏کند. مثلا پیغمبران‏ ملائکه را می‏بینند و امام نمی‏بیند، یا بر بعضی پیغمبران در عالم رؤیا القا می‏شود ولی امام فقط می‏شنود،‌نه می‏بیند و نه در خواب چیزی به او القا می‏شود. آیا فرق همین است؟ ممکن است که یکی از جهات فرق همین‏ باشد، چون من در اطراف حقیقت وحی و الهام نمی‏خواهم صحبت کنم. اگر فرق امام و پیغمبر در کیفیت گرفتن حقایق از عالم دیگر باشد بیانی که ما کردیم بیان نادرستی است. چون بیان ما این بود که علما و دانشمندان امت‏ این وظایف را انجام می‏دهند، دیگر چه احتیاجی به امام هست، حالا امام‏ ملائکه را ببیند یا صدای او را بشنود، فرقی نمی‏کند.

ولی فرق پیغمبر و امام تنها در ناحیه‏ی کیفیت اقتباس علوم از عالم غیب‏ نیست بلکه از لحاظ وظیفه هم با یکدیگر اختلاف دارند، و عمده این است. وظیفه‏ی پیغمبران صاحب شریعت این بود که شریعتی را از طریق وحی می‏گرفتند و بعد هم موظف بوده‏اند که مردم را دعوت کنند، تبلیغ کنند، امر به‏ معروف و نهی از منکر کنند، وظیفه داشتند بروند در میان مردم برای‏ تبلیغ و ترویج و دعوت؛ و آنها هم که صاحب شریعت نبودند باز وظیفه‏شان‏ دعوت و تبلیغ و ترویج بود. امام نه آورنده‏ی شریعت و قانون است و نه از آن جهت که امام است (نه ازآن جهت که مؤمنی از مؤمنین یا عالمی از علماست) وظیفه دارد که برود به سراغ مردم و آنها را دعوت و تبلیغ کند، امر به معروف و نهی از منکر نماید؛ یعنی‏ دعوت، تبلیغ، ترویج و امر به معروف و نهی از منکر وظیفه‏ی امام از آن‏ جهت که امام است، نیست، این وظیفه‏ی عموم است و او هم یکی از کسانی‏ است که این وظیفه را دارد. امام حسین علیه‏السلام اگر قیام کرد، قیام‏ امر به معروف و نهی از منکر، نه از آن جهت بود که امام وقت بود و امام وقت یک همچو وظیفه‏ای داشت، بلکه یک وظیفه‏ای داشت که آن وظیفه‏ را هر مؤمن بصیری داشت، و لهذا خود آن حضرت هم هیچ این وظیفه را به‏ امامت معلق نمی‏کرد. می‏فرمود: الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل‏ لا یتناهی عنه

نمی‏بینید که به حق عمل نمی‏شود و مردم از باطل خودداری‏ نمی‏کنند؟ لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا(1) پس یک نفر آدم‏ با ایمان باید از این زندگی بیزار باشد و طالب شهادت.

پس وظیفه‏ی امام چیست؟ امام مرجعی است برای حل اختلافات، شاخصی است‏ برای حل اختلافاتی که منشأ آن هم خود علماء هستند. شما در بسیاری از روایات شیعه می‏بینید که می‏فرمایند: الامام یؤتی و لا یأتی یعنی امام‏ وظیفه ندارد برود به سراغ دیگران بلکه دیگران باید به سراغ او بروند. و یا در یک روایت دیگر فرمود: الامام کالکعبة مثل امام مثل این کعبه‏ است، کعبه نزد مردم نمی‏رود بلکه مردم وظیفه دارند به سراغ کعبه بروند. راجع به این آیه‏ی کریمه که می‏فرماید: و اذن فی الناس بالحج یأتوک(2) در احادیث دارد که مقصود پیغمبر است از آن جهت که امام است، و همه‏ی ائمه مصداق این آیه هستند. مردم وظیفه دارند که وقتی‏ که به حج می‏روند بروند به سراغ امام.

این موضوع در شریعت ختمیه هم رخ می‏دهد؛ یعنی یک سلسله اختلافات و تفرق ها و تشتتها و مذهبهای مختلف و گوناگون در شریعت ختمیه پیدا می‏شود، باید یک شاخص وجود داشته باشد که اگر مردم در این مذاهب گوناگون که‏ اینها را اهواء و آراء و تعصبها ایجاد کرده است بخواهند بفهمند که حق‏ چیست، به سراغ او بروند. شما وقتی که در روش ائمه هم مطالعه می‏کنید می‏بینید که آنها از جهت اینکه دارای وظیفه‏ی امامت بوده‏اند جز این حرفی‏ نمی‏زده‏اند، می‏گفته‏اند که ما امام هستیم و شما وظیفه دارید که بیایید مشکلات خود را از ما بپرسید. پس فرق امام با پیغمبر، اعم از صاحب‏ شریعت یا غیر صاحب شریعت، تنها در کیفیت الهامات نیست که آیا ملکی‏ می‏بیند، صدای او را می‏شنود یا نمی‏شنود، در خواب است یا در بیداری، بلکه وظیفه‏ی او

هم با وظیفه‏ی پیامبران فرق می‏کند و این وظیفه با وظیفه‏ای‏ که عرض کردم علمای امت در آن جانشین پیغمبران می‏شوند دو تاست. علمای امت می‏توانند در کار دعوت و تبلیغ و ترویج، جانشین پیغمبران باشند اما نمی‏توانند مرجع حل اختلافات باشند.


1) لهوف، ص 33.

2) حج/ 27.