جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اسلام با هوسها مبارزه کرده نه با مقتضیات ضروری زمان

زمان مطالعه: 3 دقیقه

غرضم این جهت است که اسلام هرگز جلوی راه بشر یک چیزی نگذاشته است‏

که با مقتضیات ضروری که در زمان پیش می‏آید بجنگد، یعنی با ضرورتهای‏ اجتماعی و اقتصادی بشر بجنگد. غالبا افراد مردم به موازات ضرورتهای‏ اجتماعی یک هوسهایی را هم ابتکار می‏کنند و بعد خیال می‏کنند که این هوسها هم جزء مقتضیات زمان است. اسلام با آن هوسها مبارزه کرده است و آنها خیال می‏کنند که اگر با اسلام باقی بمانند با زمان جلو نرفته‏اند. مثلا زمان‏ جلو رفت، وسیله‏ی تحریر و نوشتن را عوض کرد. سابق، قلمی بود و قلمدان و هر کس می‏خواست سطری بنویسد باید با همان وسایل بنویسد، اما حالا کم کم‏ ماشین تحریر و چاپ آمده است. یک کتاب را وقتی می‏خواستند در صد نسخه‏ منتشر کنند جانشان به لب می‏رسید اما حالا با وسایل جدید پنجاه هزار نسخه‏ را در ظرف چند ساعت چاپ می‏کنند. این جا زمان پیش رفته است و اگر کسی‏ بخواهد با این پیشرفت زمان مبارزه کند مغلوب می‏شود؛ مثلا بگوید من‏ می‏خواهم آثارم را با همان وسایل قدیم و به صورت خطی منتشر کنم، خودم با قلمدان بنویسم و چند نسخه هم پول بدهم تا دیگران بنویسند. آنوقت باید مطمئن باشید که دشمن شما و حریف شما فرسنگها از شما جلو افتاده است. این یک حرف حسابی است. اما در حینی که چاپ که یک ضرورت اجتماعی‏ است در میان بشر پیدا شد یک چیز دیگر هم پیدا شد؛ گروهی هواپرست و نادان از همین وسیله‏ی صنعتی سوء استفاده می‏کنند و انواع عکسهای فاسد کننده‏ی اخلاق و مقالات گمراه کننده‏ و ویران کننده منتشر می‏سازند. آیا این چیزها را که مستقیما مولود هوا و هوس است باید به حساب علم و پیشرفت و مقتضیات ضروری زمان بگذاریم و در برابر آن ها تسلیم شویم؟!

به موازات پیشرفتهای علمی و فنی، به ابتکار یک عده هوسران یک سلسله‏ عادات پلید و مخرب جسم و جان و دشمن کار و فعالیت و تقوا و عفاف و آرامش هم به وجود می‏آید از قبیل بلند کردن ناخن بسان پلنگ در میان‏ خانمها و یا پوشیدن مینی ژوپ و میکروژوپ در خیابانها و محافل عمومی و محیطهای کار و فعالیت. عادت شده روی ناخنها را لاک بزنند یا کله‏ها را

گنبدی بکنند. اینجا یک کسی می‏آید و می‏گوید که اگر قرار باشد من روی‏ ناخنهای خودم را لاک بزنم تکلیف وضوی من چه می‏شود؟ و چون اقتضای زمان‏ این است که روی ناخن من یک میلیمتر لاک باشد و اسلام می‏گوید روی بدن بدون‏ حائل باید وضو گرفت پس اسلام با مقتضیات زمان مخالف است. اسلام‏ می‏گوید روی سر باید مسح کرد و روی موهائی که از پشت سر جمع کرده‏ای و روی‏ سر آورده‏ای و یا مثلا موهای اضافی که خریده‏ای نمی‏توان مسح کرد، پس اسلام‏ با مقتضیات زمان مخالف است. امروز مد شده است که مثلا مردها با زنهای‏ اجنبی برقصند و اسلام با آن مخالف است، پس اسلام با مقتضیات زمان‏ مخالف است.

پاسخ این است که تو میان پیشرفتهای زمان که هماهنگی با آن موجب بقا و عزت و سعادت است، با انحرافهای زمان که هماهنگی با آن جز تباهی‏ نتیجه‏ای ندارد فرق نگذاشته‏ای. اگر مقیاسی برای تشخیص می‏خواهی، ببین چه‏ چیزهایی هست که اگر تو با آنها هماهنگی نکنی واقعا در اجتماع عقب‏ می‏مانی و چه چیزهاست که اگر هماهنگی نکنی نه تنها عقب نمی‏مانی بلکه جلو می‏افتی. اگر کسی از مزایای این برق و بلندگو و ضبط صوت و ماشین چاپ و اتومبیل و هواپیما استفاده نکند واقعا در زندگی‏ عقب مانده است، اما اگر یک آدمی در دنیا باشد که در عمرش یک بار هم‏ نرقصیده باشد، یک بار هم لاک به ناخن خودش نزده باشد، یک بار هم عرق‏ نخورده باشد و بد مستی نکرده باشد، یک بار هم پوکر نزده باشد، همان طور که بزرگان بشریت امروز امثال پاستور شاید یک بار هم به عمر خود نرقصیده‏ باشند [نه تنها در زندگی عقب نمانده است بلکه جلو نیز افتاده است.] آیا پاستور از آن جهت پاستور است که رقصیده است؟ و آیا اینشتین از آن‏ جهت اینشتین است که رقصیده است یا مست کرده و عربده کشیده است؟ خیر. آیا اگر کسی در دنیا طبق دستور اسلام عالم باشد، متفکر باشد، باتقوا باشد، عفاف داشته باشد، راستگو باشد، نمازش را بخواند، روزه‏اش را بگیرد، حج برود، خمس و زکات بدهد ولی

در عمرش این چیزها را نداشته‏ باشد، آیا اینچنین شخصی نمی‏تواند جزء انسانهای درجه‏ی اول دنیا باشد؟ بالضروره می‏تواند باشد. پس اینها جزء مقتضیات زمان نیست بلکه جزء مقتضیات هوسهای یک عده مردم بوالهوس است. هر جا که می‏بینید اسلام‏ ایستاده است و به اصطلاح چراغ قرمز زده است، قطعا جلوی مقتضیات زمان‏ نایستاده است بلکه جلوی هوسها ایستاده است، و این بیچاره‏ها نمی‏توانند این دو را از یکدیگر تشخیص بدهند.