جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جبر تاریخ و جاوید ماندن اسلام

زمان مطالعه: 2 دقیقه

انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون(1)

طبق نظمی که در شبهای گذشته به مطلب داده بودم در نظر داشتم که از امشب راجع به مسئله‏ی اجتهاد از آن جهت که با مسئله‏ی خاتمیت ارتباط دارد مطالبی عرض کنم ولی به نظرم رسید که قبل از آن که وارد مسئله‏ی اجتهاد و وظیفه‏ای که علمای امت اسلامیه در دوره‏ی خاتمیه دارند بشوم و راجع به آن‏ بحث کنم، یک بحث دیگری را امشب عرض بکنم و خاتمه بدهم، بعد اگر ان‏ شاء الله وقت و مجالی بود راجع به مسئله‏ی اجتهاد بحثی بکنیم.

بحث امشب ما راجع به مطلبی است که امروز خیلی شایع است و آنقدر

این‏ مطلب در میان طبقه‏ی تحصیل کرده آبرو و قدرت پیدا کرده است که کافی است انسان اسم آن را ببرد و طرف در مقابل تسلیم بشود. این جمله‏ را حتما مکرر شنیده‏اید، می‏گویند: «جبر تاریخ است، جبر زمان است.» یک حادثه‏ای که پیش می‏آید، وقتی افراد می‏خواهند عذر تسلیم شدن‏ خودشان را در مقابل آن حادثه بیان کنند و این حادثه را حتمی و اجتناب‏‏ناپذیر و غیر قابل مقاومت معرفی بکنند می‏گویند جبر تاریخ است، دیگر چه‏ می‏شود کرد؟! کلمه‏ی «جبر تاریخ» در عصر ما با روحیه‏ها همان کاری را می‏کند که تا چندی پیش کلمه‏ی «قضا و قدر» و «سرنوشت» آن کار را می‏کرد. یعنی یک نفر وقتی که می‏خواست خودش را در برابر یک جریانی‏ عاجز و ناتوان و دست بسته نشان بدهد و برای تسلیم خودش دلیل قاطعی ذکر بکند می‏گفت: ای آقا! قضای الهی است، تقدیر است، مگر در مقابل‏ تقدیر و سرنوشت می‏توان کاری کرد؟!

در کف شیر نر خونخواره‏ای

غیر تسلیم و رضا کو چاره‏ای

رضا به داده بده و زجبین گره بگشای

که بر من و تو در اختیار نگشادند

گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه

به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد

و امثال اینها که در ادبیات ما زیاد است. البته این را عرض بکنم: هم کلمه‏ی «قضا و قدر» و هم کلمه‏ی «جبر تاریخ»، هر دو کلمه یک‏ مفهوم صحیح و درست دارد، نه این که درست نیست. قضا و قدر حرف صحیحی‏ است، سرنوشت حرف درستی است، جبر تاریخ هم حرف درستی است، اما نه‏ به آن مفهومی که معمولا افراد عادی از این کلمات دارند. آن مفهومی که‏ افراد عادی از این دو کلمه دارند مفهوم غلطی است. آن اشعار را هم که‏ خواندم نظرم نبود که به آن گویندگان اعتراضی داشته باشم، چون آنها کسانی‏ بوده‏اند که مطالب را در یک سطح عالیتر درک می‏کرده‏اند. روی سخنم به افرادی است که این اشعار و

جمله‏ها و کلمات را در زندگی به کار می‏برند و یک مفهوم غلطی از آن دارند. فعلا راجع به قضا و قدر و سرنوشت‏ نمی‏خواهم بحثی کرده باشم. در کتابی که خودم تحت عنوان انسان و سرنوشت نوشته‏ام تا حدودی این مطلب را بحث کرده‏ام.


1) حجر/ 9.