جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دو وظیفه‏ی بزرگ علما

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ما در آن مباحث جزء مطالب و مباحثی که گفتیم این بود که یک تفاوت‏ میان عصر خاتم الانبیاء به بعد و اعصار پیشین این است که در اعصار پیشین‏، بشر دوره‏ای را طی می‏کرد که ما از نظر علمی نام آن را «دوره‏ی قبل از بلوغ»‏ گذاشتیم. در آن ادوار، راه احیای شرایع سابق منحصر بود به این که‏ پیغمبرانی که از طریق وحی، مطالب به آنها القاء شده است بیایند و مطالب را برای مردم روشن کنند. علم و عالم آن قدر تکامل نیافته بود که‏ بتواند مواریث انبیا را حفظ کند و زنده‏ نگه دارد و لهذا هیچ کتاب‏ آسمانی غیر از قرآن باقی نماند، یگانه کتاب آسمانی که خودش محفوظ ماند قرآن است. شما غیر از قرآن یک کتاب آسمانی پیدا نمی‏کنید که کسی‏ بتواند از روی قطع و یقین نشان بدهد که این همان کتاب است که آن‏ پیغمبری که صاحب این کتاب است آورده است. بشر قبلی درست حالت بچه‏ مکتبی‏ها را داشته است که جزوه‏ی الفبا را ضمن اینکه می‏خواند پاره پاره‏ می‏کند و به دور می‏ریزد.

بشر بعد از آن دوره یعنی در دوره‏ی خاتمیت، لااقل این خصیصه را داشته که‏ کتاب آسمانی را که اصل و مرجع اصلی است حفظ کند، یک سلسله مواریث‏ قطعی از سنن پیغمبر خودش را نیز حفظ کند که دیگر احتیاج به اینکه عده‏ای‏ از طریق وحی بیایند و بگویند که شما یک همچو آیات و دستورات‏ آسمانی داشته‏اید نباشد. خود بشر از طریق علم و رشد عقلی اینها را نگاه‏ داشته است، دیگر لازم نیست که یکی بیاید و بگوید که برپیغمبر شما یک سوره‏ای نازل شده است که کیفیت آن این است: بسم الله‏ الرحمن الرحیم، قل هو الله احد…

این است که پیغمبر اکرم فرمود: العلماء ورثة الانبیاء(1) علما جانشینان پیغمبران هستند، در چه‏ قسمت؟ در اینکه به آنها وحی می‏شود؟ خیر، در اینکه حافظ و نگهدارنده‏ی مواریث انبیا هستند.

اما یک وظیفه‏ی دیگر غیر از وظیفه‏ی حفظ مواریث انبیا هست که در اهمیت‏، کمتر نیست. آن وظیفه عبارت است از جزئیات را بر کلیات منطبق کردن، فروع را بر اصول تطبیق دادن و برگردانیدن که نام آن «اجتهاد» است‏. چه جمله‏ی خوبی دارد محمد اقبال پاکستانی! می‏گوید: اجتهاد در اسلام‏ نیروی محرکه‏ی دین است.

در این خطبه‏ای که خواندم امیرالمؤمنین جمله‏ای دارد که باید بگویم این‏ جمله مافوق این است که ما برای آن قیمت تعیین کنیم؛ و روی این جهات‏ است که من می‏گویم این صفات، مخصوص مطلق مؤمنین و متقین نیست. می‏فرماید:

قد نصب نفسه لله سبحانه فی ارفع الامور خودش را در آن بالاترین‏ درجات قرار می‏دهد که دیگر جایی و مقامی در اسلام بالاتر از آن نیست. آن‏ چه مقامی است؟ من اصدار کل وارد علیه و تصییر کل فرع الی اصله(2) هر واردی را (هر سؤالی که بر او عرضه بشود) جواب نداده رد نمی‏کند، بلکه آن را در این کارخانه‏ی روحی و فکری خود وارد می‏کند و بعد حل کرده و حل شده‏ی آن را صادر می‏کند، و می‏داند که هر فرعی و شاخه‏ای را با کدام تنه‏ و ریشه باید متصل کرد، هر جزئی را به کدام کل باید برگردانید. بنابراین‏ بحث ما درباره‏ی این مسئله‏ است که یکی از فروع مسئله‏ی خاتمیت است، مسئله‏ی «وظایف و نقش عالم دینی در اسلام».


1) اصول کافی، ج 1/ ص 32.

2) نهج البلاغه، خطبه‏ی 85.