عدهای از مردم از علما جوابگویی مسائل قلندری را میخواهند. اتفاقا عوام یهود هم میرفتند و از پیغمبر این گونه سؤالات را میکردند، مثلا میگفتند بگو آن وقتی که نه جزء روز است و نه جزء شب چه وقت است؟ باید گفت بین الطلوعین. بعضی از مردم گاهی میپرسند که آن چیست که در نماز اگر بگویی نماز باطل میشود و اگر هم نگویی باطل میشود؟ میگویند آن نیت است که اگر بر زبان بیاوری نماز باطل میشود و اگر هم نیت نکنی نماز باطل است. یادم هست در وقتی که ما بچه بودیم یک کسی بود که از این مسائل قلندری خیلی بلد بود، یک وقت یک مسئلهای طرح کرد که احدی نتوانست جواب او را بدهد، گفت: آن کدام نماز است که با صدای الاغ باطل میشود؟ هیچ کس نتوانست جواب بدهد. بالاخره خودش گفت: شما یک وقت در بیابان با الاغ مشغول رفتن هستید و آب هم در بار الاغ دارید. بعد این الاغ را گم میکنید و هر چه میگردید او را پیدا نمیکنید و از آب مأیوس میشوید. ناچار برای نماز تیمم میکنید و چون مشغول نماز میشوید صدای عرعر الاغ بلند میشود. در اینجا نماز شما باطل است، باید وضو بگیرید و نماز بخوانید، پس این نمازی است که با صدای الاغ باطل میشود.
اینها انحراف و گمراهی است. چقدر دین مقدس اسلام راجع به علما پاک و منزه بحث کرده است. آن چیزی که در درجهی اول از عالم خواسته است تقواست (آن خطبهای که خواندم آنها را میگوید) صفاست، معنویت است، مبارزه با هوای نفس است: قد خلع سرابیل الشهوات جامههای شهوت را از تن خود کنده است. اینها صفاتی است که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام دربارهی عالم دینی ذکر میکند، دربارهی کسی که صلاحیت دارد که در آن بالاترین مقامات دینی قرار بگیرد، همان طوری که علی علیهالسلام فرمود: قد نصب نفسه لله سبحانه
فی ارفع الامور، من اصدار کل وارد علیه و تصییر کل فرع الی اصله. همچو کسی حق دارد اظهار نظر کند. یک قرینهی دیگر هم دارم که این خطبه راجع به عالم است. آن این که بعد در نقطهی مقابل، علمای سوء را ذکر میفرماید: و آخر قد تسمی عالما و لیس به، یعنی یک نفر دیگر هم هست که فقط اسمش عالم است، خودش خودش را عالم میداند ولی اسلام او را عالم نمیشناسد. آن کیست؟ برای آن هم صفاتی ذکر میفرماید، که ان شاء الله شاید در جلسهی آینده برای شما بگویم.