در زمینهی سنت چطور؟ آیا یک همچو پیش بینی در صدر اسلام وجود داشته یا خیر؟ بلی همچو پیش بینیها شده و به عقیدهی من خود همین پیش بینیها نمونههای بزرگی از اعجاز و روشن بینی اسلامی است.
در اخبار و احادیثی که شیعه و سنی روایت کردهاند ما به مضامینی برخورد میکنیم که پیغمبر اکرم مخصوصا تأکید میکند و میفرماید: جملهها و مضامینی که از من میشنوید ضبط کنید و برای بعدیها نقل کنید، بسا که شما که نقل میکنید به اندازهی آنها نفهمید و آنها از شما بهتر بفهمند. این جمله را یادم هست در کتب شیعه، در کافی و تحف العقول دیدهام و در کتب اهل تسنن هم قطعا دیدهام، در سنن ابیداود یا صحیح مسلم و یا صحیح بخاری. پیغمبر اکرم فرمود: نضر الله عبدا سمع مقالتی فوعاها و بلغها من لم یسمعها(1) خداوند خرم کند آن بندهای را که سخن مرا بشنود و آن را ضبط کند. پیغمبر اکرم مخصوصا تأکید میکرد که هر چه را که از من میشنوید بنویسید: اکتبوا عنی. در بحارالانوار اخبار بسیاری نقل میکند از رسول اکرم که میفرمود: چیزهایی که از من میشنوید بنویسید. مردم عرب مردمی بودند جاهل و بی سواد، نویسنده در میانشان کم بود، و همین تشویقهای نبی اکرم منشأ دو چیز شد؛ یکی اینکه مردم را در وادی علم و سواد انداخت و تشویق به کتابت و سواد کرد، و دیگر اینکه از صدر اسلام، هم قرآن و هم احادیث نبوی در کتابها ثبت و ضبط شد، هر چند یک چشم زخمی به احادیث نبوی رسید که آن چشم زخم به قرآن کریم نرسید و آن چشم زخم از طرف خلیفهی دوم بود.
عمر بن الخطاب از نوشتن احادیث پیغمبر نهی میکرد و میگفت: میترسم اگر مردم سر گرم به نوشتن و ضبط احادیث پیغمبر بشوند از حفظ و ضبط قرآن غافل بمانند یا احیانا حدیثی را با قرآن مخلوط بکنند. به همین جهت او حدیث را ترویج که نمیکرد هیچ، جلوگیری هم میکرد. این بود که عدهی کمی بودند که روی همان دستوری که شخص پیغمبر داده بود [احادیث نبوی را] در حافظهی خود و یا در نوشتهها ضبط میکردند. بالاخره فرمان یک خلیفه نمیتواند در مقابل فرمان پیغمبر آن اندازهها مؤثر باشد، آنهم در کاری که مربوط به دانشمندان است. عمر بن عبدالعزیز که در سال 99 هجری به خلافت رسید و متأسفانه خلافت او دو سال بیشتر طول نکشید و خود بنیامیه کلک او را کندند، این روش عمر را که جد مادری خودش بود منسوخ کرد، دستور داد احادیث پیغمبر ضبط و نگهداری بشود و مانع فراموشی آنها بشوند. به هر حال رابطه قطع نشد. همان طور که عرض کردم چشم زخمی به احادیث نبوی رسید ولی طوری نشد که به کلی از میان برود؛ خیر، به این مرحله نرسید. به علاوه ما که شیعه هستیم از طریق ائمه احادیث نبوی را داریم. ائمهی اطهار بهترین حافظ مواریث نبوی بودند و میدانیم که بسیاری از احادیثی را که اهل تسنن از طرق خودشان نقل کردهاند ائمهی ما هم تأیید کردهاند. پس تردیدی باقی نمیماند که احادیث نبوی در حدود بسیار زیادی باقی مانده است.
به هر حال پیغمبر اکرم فرمود که: نضر الله عبدا سمع مقالتی فوعاها خدای خرم گرداند بندهای را که گفتار مرا بشنود و حفظ کند (وعی یعنی حفظ و نگهداری) و بلغها من لم یسمعها و برساند به کسی که آن را نشنیده است. تا اینجا فقط ترغیب و تشویق مردم است که گفتار مرا ضبط کنید و به طبقات بعدی برسانید. شاهد من در قسمت دوم این سخن است. خیلی جمله عجیب است. اگر آدم، مادی هم باشد باید به نبوغ و روشن بینی این مرد آفرین بگوید، به این که چطور تکلیف آینده را هم روشن میکند. فرمود: رب حامل فقه غیر
فقیه و رب حامل فقه الی من هو افقه منه یعنی بسیارند کسانی که فقهی را حفظ میکنند و خود فقیه نیستند، و بسیارند کسانی که فقهی را برای دیگری روایت و نقل میکنند در حالی که آن دیگری از خود او فقیهتر است و صلاحیت بیشتری دارد. کلمهی «فقه» در اصطلاح امروز ما یعنی علم به احکام، و ما فقیه را کسی میدانیم که مسائل فرعی مربوط به نماز و روزه و جهاد و حج و غیره را بداند. ولی همه حتی خود فقها هم قبول دارند که فقه در اصطلاح اصلی خود معنی وسیعتری دارد، هم شامل این فقه است و هم شامل سایر مطالب اسلامی. «فقه» یعنی فهم عمیق. در این جا مقصود رسول خدا از کلمهی «فقه» جملهای است که احتیاج به فهم عمیق دارد: رب حامل فقه غیر فقیه یعنی چه بسیارند بردارندگان و حمل کنندگان یک جملهی عمیق، در حالی که خود آنها دارای فهم عمیق نیستند و قدرت این که آن را درک کنند و معنی و مقصود و عمقش را بفهمند ندارند. پس این جمله برای آنها سودی ندارد. آنها فقط وسیلهی انتقال به دیگران که صلاحیت بیشتری دارند هستند: و رب حامل فقه الی من هو افقه منه. بسا کسی یک جملهی پرمعنایی را حفظ کند و حمل کند و ببرد تحویل یک نفر دیگر بدهد که او از خود این فرد بهتر بفهمد. میبینید این قسمت در دنبال آن قسمت اول است که فرمود: نضر الله عبدا سمع مقالتی فوعاها و بلغها من لم یسمعها خدا خرم گرداند کسی را که سخن مرا بشنود و آن را ضبط و حفظ کند و برساند به کسی که نشنیده است. به دنبال آن میفرماید: بسا حامل فقهی که فقیه نیست و بسا حامل فقهی که آن را منتقل میکند به کسی که از خودش فقیهتر و لایقتر و داناتر است.
باز از کلمات رسول اکرم است: اوتیت جوامع الکلم(2) به من سخنان جامع اعطا شده است. میخواهد بیان کند که یکی از موهبتهای بزرگی که از طرف پروردگار به من اعطاء شده است کلمات جامع است. کلمات جامعه یعنی
چه؟ یعنی میتوانم یک جمله بگویم بجای صد جمله، یک جمله بگویم بجای هزار جمله، یک جمله بگویم به صورت یک قانون و یک اصل کلی که هرچه بخواهند این جمله سعه و گسترش داشته باشد، قابلیت داشته باشد. جملهها میتوانم بگویم که در عین اختصار و کوتاهی، سراسر زندگی بشر را فراگیرد. این است معنی اوتیت جوامع الکلم. جملههایی از پیغمبر رسیده است که مورد آن جملهها مورد بسیار کوچکی بوده و پیغمبر میتوانسته است همان مورد را بیان کند ولی یک اصل کلی در آن مورد ذکر کرده، اصلی که برای همیشه زنده بماند.
1) اصول کافی، ج 1/ ص 403.
2) بحارالانوار، جلد ششم، چاپ سربی تهران، ص 229 به نقل از امالی صدوق.