جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

استعداد پایان ناپذیر سنت

زمان مطالعه: 4 دقیقه

در زمینه‏ی سنت چطور؟ آیا یک همچو پیش بینی در صدر اسلام وجود داشته‏ یا خیر؟ بلی همچو پیش بینی‏ها شده و به عقیده‏ی من خود همین پیش بینی‏ها نمونه‏های بزرگی از اعجاز و روشن بینی اسلامی است.

در اخبار و احادیثی که شیعه و سنی روایت کرده‏اند ما به مضامینی برخورد می‏کنیم که پیغمبر اکرم مخصوصا تأکید می‏کند و می‏فرماید: جمله‏ها و مضامینی‏ که از من می‏شنوید ضبط کنید و برای بعدیها نقل کنید، بسا که شما که نقل‏ می‏کنید به اندازه‏ی آنها نفهمید و آنها از شما بهتر بفهمند. این جمله را یادم هست در کتب شیعه، در کافی و تحف العقول دیده‏ام و در کتب اهل تسنن هم قطعا دیده‏ام، در سنن ابی‏داود یا صحیح مسلم و یا صحیح بخاری. پیغمبر اکرم فرمود: نضر الله عبدا سمع‏ مقالتی فوعاها و بلغها من لم یسمعها(1) خداوند خرم کند آن بنده‏ای‏ را که سخن مرا بشنود و آن را ضبط کند. پیغمبر اکرم مخصوصا تأکید می‏کرد که هر چه را که از من می‏شنوید بنویسید: اکتبوا عنی. در بحارالانوار اخبار بسیاری نقل می‏کند از رسول اکرم که می‏فرمود: چیزهایی که از من‏ می‏شنوید بنویسید. مردم عرب مردمی بودند جاهل و بی سواد، نویسنده در میانشان کم بود، و همین تشویقهای نبی اکرم منشأ دو چیز شد؛ یکی اینکه‏ مردم را در وادی علم و سواد انداخت و تشویق به کتابت و سواد کرد، و دیگر اینکه از صدر اسلام، هم قرآن و هم احادیث نبوی در کتابها ثبت و ضبط شد، هر چند یک چشم زخمی به احادیث نبوی رسید که آن چشم زخم به‏ قرآن کریم نرسید و آن چشم زخم از طرف خلیفه‏ی دوم بود.

عمر بن الخطاب از نوشتن احادیث پیغمبر نهی می‏کرد و می‏گفت: می‏ترسم اگر مردم سر گرم به نوشتن و ضبط احادیث پیغمبر بشوند از حفظ و ضبط قرآن غافل‏ بمانند یا احیانا حدیثی را با قرآن مخلوط بکنند. به همین جهت او حدیث‏ را ترویج که نمی‏کرد هیچ، جلوگیری هم می‏کرد. این بود که عده‏ی کمی بودند که روی همان دستوری که شخص پیغمبر داده بود [احادیث نبوی را] در حافظه‏ی خود و یا در نوشته‏ها ضبط می‏کردند. بالاخره فرمان یک خلیفه‏ نمی‏تواند در مقابل فرمان پیغمبر آن اندازه‏ها مؤثر باشد، آنهم در کاری که‏ مربوط به دانشمندان است. عمر بن عبدالعزیز که در سال 99 هجری به خلافت‏ رسید و متأسفانه خلافت او دو سال بیشتر طول نکشید و خود بنی‏امیه کلک او را کندند، این روش عمر را که جد مادری خودش بود منسوخ کرد، دستور داد احادیث پیغمبر ضبط و نگهداری بشود و مانع فراموشی‏ آنها بشوند. به هر حال رابطه قطع نشد. همان طور که عرض کردم چشم زخمی‏ به احادیث نبوی رسید ولی طوری نشد که به کلی از میان برود؛ خیر، به‏ این مرحله نرسید. به علاوه ما که شیعه هستیم از طریق ائمه احادیث نبوی‏ را داریم. ائمه‏ی اطهار بهترین حافظ مواریث نبوی بودند و می‏دانیم که‏ بسیاری از احادیثی را که اهل تسنن از طرق خودشان نقل کرده‏اند ائمه‏ی ما هم‏ تأیید کرده‏اند. پس تردیدی باقی نمی‏ماند که احادیث نبوی در حدود بسیار زیادی باقی مانده است.

به هر حال پیغمبر اکرم فرمود که: نضر الله عبدا سمع مقالتی فوعاها خدای خرم گرداند بنده‏ای را که گفتار مرا بشنود و حفظ کند (وعی یعنی حفظ و نگهداری) و بلغها من لم یسمعها و برساند به کسی که آن را نشنیده است. تا اینجا فقط ترغیب و تشویق مردم است که گفتار مرا ضبط کنید و به طبقات بعدی برسانید. شاهد من در قسمت دوم این سخن است. خیلی جمله عجیب است. اگر آدم، مادی هم باشد باید به نبوغ و روشن بینی‏ این مرد آفرین بگوید، به این که چطور تکلیف آینده را هم روشن می‏کند. فرمود: رب حامل فقه غیر

فقیه و رب حامل فقه الی من هو افقه منه یعنی بسیارند کسانی که فقهی را حفظ می‏کنند و خود فقیه نیستند، و بسیارند کسانی که فقهی را برای دیگری روایت و نقل می‏کنند در حالی که آن‏ دیگری از خود او فقیه‏تر است و صلاحیت بیشتری دارد. کلمه‏ی «فقه» در اصطلاح امروز ما یعنی علم به احکام، و ما فقیه را کسی می‏دانیم که مسائل‏ فرعی مربوط به نماز و روزه و جهاد و حج و غیره را بداند. ولی همه حتی‏ خود فقها هم قبول دارند که فقه در اصطلاح اصلی خود معنی وسیعتری دارد، هم شامل این فقه است و هم شامل سایر مطالب اسلامی. «فقه» یعنی فهم‏ عمیق. در این جا مقصود رسول خدا از کلمه‏ی «فقه» جمله‏ای است که احتیاج به‏ فهم عمیق دارد: رب حامل فقه غیر فقیه یعنی چه بسیارند بردارندگان و حمل کنندگان یک جمله‏ی عمیق، در حالی که خود آنها دارای فهم عمیق نیستند و قدرت این که آن را درک کنند و معنی و مقصود و عمقش را بفهمند ندارند. پس این جمله برای آنها سودی ندارد. آنها فقط وسیله‏ی انتقال به دیگران‏ که صلاحیت بیشتری دارند هستند: و رب حامل فقه الی من هو افقه منه. بسا کسی یک جمله‏ی پرمعنایی را حفظ کند و حمل کند و ببرد تحویل یک نفر دیگر بدهد که او از خود این فرد بهتر بفهمد. می‏بینید این قسمت در دنبال‏ آن قسمت اول است که فرمود: نضر الله عبدا سمع مقالتی فوعاها و بلغها من لم یسمعها خدا خرم گرداند کسی را که سخن مرا بشنود و آن را ضبط و حفظ کند و برساند به کسی که نشنیده است. به دنبال آن می‏فرماید: بسا حامل فقهی که فقیه نیست و بسا حامل فقهی که آن را منتقل می‏کند به کسی که‏ از خودش فقیه‏تر و لایق‏تر و داناتر است.

باز از کلمات رسول اکرم است: اوتیت جوامع الکلم(2) به من‏ سخنان جامع اعطا شده است. می‏خواهد بیان کند که یکی از موهبتهای بزرگی‏ که از طرف پروردگار به من اعطاء شده است کلمات جامع است. کلمات‏ جامعه یعنی

چه؟ یعنی می‏توانم یک جمله بگویم بجای صد جمله، یک جمله‏ بگویم بجای هزار جمله، یک جمله بگویم به صورت یک قانون و یک اصل کلی‏ که هرچه بخواهند این جمله سعه و گسترش داشته باشد، قابلیت داشته باشد. جمله‏ها می‏توانم بگویم که در عین اختصار و کوتاهی، سراسر زندگی بشر را فراگیرد. این است معنی اوتیت جوامع الکلم. جمله‏هایی از پیغمبر رسیده است که مورد آن جمله‏ها مورد بسیار کوچکی بوده و پیغمبر می‏توانسته است همان مورد را بیان کند ولی یک اصل کلی در آن‏ مورد ذکر کرده، اصلی که برای همیشه زنده بماند.


1) اصول کافی، ج 1/ ص 403.

2) بحارالانوار، جلد ششم، چاپ سربی تهران، ص 229 به نقل از امالی‏ صدوق.