جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حدیث «لا ضرر»

زمان مطالعه: 2 دقیقه

شخصی می‏آید خدمت رسول اکرم که یا رسول‏ الله! من از سمرة بن جندب‏ شکایت دارم، این مرد در خانه‏ی مسکونی من یک درخت خرما دارد و روی‏ قاعده این حق را دارد که گاهی به درخت خود سر بزند ولی او هر وقت که‏ می‏آید قبلا استیذان نمی‏کند، اطلاع نمی‏دهد، با اجازه‏ی قبلی نمی‏آید، سرزده داخل می‏شود، به وضعی داخل می‏شود که من نمی‏خواهم زن و بچه مرا به آن‏ حالت ببیند، و من هر چه به او تذکر می‏دهم که قبلا اطلاع بدهد فایده‏ نمی‏بخشد. فرمود: او را احضار کنید بیاید، بعد از آنکه آمد، پیغمبر فرمود: این مرد چنین شکایتی دارد و تو برای داخل شدن در منزل او باید قبلا اذن بگیری. گفت: نه یا رسول الله، من اذن نمی‏گیرم. پیغمبر دید این‏ مرد به این شکل اصلاح نمی‏شود، از راه دیگری وارد شد، فرمود بیا من این‏ درخت را از تو می‏خرم و در عوض آن، درخت بهتری در فلان جا به تو می‏دهم‏. قبول نکرد. فرمود: دو تا درخت می‏دهم. باز هم قبول نکرد. فرمود: سه ‏تا درخت می‏دهم. بالاخره تا ده تا درخت رسید ولی موافقت نکرد، و در برخی از احادیث دارد که پیغمبر فرمودند: من در بهشت درختی برای تو ضمانت می‏کنم. گفت نمی‏خواهم که نمی‏خواهم، فقط درخت خودم را می‏خواهم. در این وقت نبی

اکرم رو کرد به مرد انصاری و گفت: برو درخت این مرد را از ریشه بکن و قطع کن و بینداز جلوی صورتش فانه لا ضرر و لا ضرار و در برخی روایات: لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام و در برخی روایات دیگر: لا ضرار و لا ضرار علی المؤمن. همین یک جمله قاعده‏ی کلی شده است به دست‏ فقها، قاعده‏ای شده است که در سراسر فقه حکومت می‏کند. من در مقاله‏ای‏ نوشتم که اسلام برای قاعده‏ی‏‏ «لا ضرر» و قاعده‏ی «لا حرج» حق وتو قائل شده است. این درست مثل حق وتوست، اما نه حق وتویی که وابسته باشد به میل‏ شخصی نماینده‏ی یک دولت بزرگ، بلکه حق وتویی که ریشه‏اش ضرر و ضرار و مصالح مهمتر است. همان طوری که نماینده‏ی یک دولت بزرگ‏ حق وتو دارد و تصمیماتی را که دیگران می‏گیرند او وتو می‏کند، هر دستوری‏ که اسلام در هر جا داشته باشد، همینکه به مرز ضرر و ضرار برسد، لا ضرر می‏آید جلوی آن را می‏گیرد. حالا نمی‏خواهم راجع به ضرر و ضرار و اینکه فرق‏ آنها چیست و مفهوم لا ضرر چیست بحث کنم چون یک بحث طولانی است. به هر حال قاعده‏ی ضرر و ضرار یک قاعده‏ی کنترل کننده‏ای است برای جمیع قوانین‏ اسلامی، کنترلی که خود اسلام در دستگاه قوانین خود قرار داده است. این‏ معنای اوتیت جوامع الکلم است.