حتی نهج البلاغه که یکی از بچههای قرآن است [همین طور است]. نهج البلاغه کتابی است که از زمانی که جمع آوری شده است بیش از هزار سال، و از زمانی که خطبههای آن انشاء شده است در حدود هزار و سیصد و پنجاه سال میگذرد. اول نگاهی کنیم به خطبا و وعاظی که در طول این مدت از نهج البلاغه استفاده میکردهاند، بعد نگاهی به محتویات خود این کتاب میکنیم. اگر نگاه کنید به منطق خطبا، وعاظ و شارحین، از همان هزار سال پیش به این طرف، تا میرسیم به همین سی سال پیش خودمان، خواهید دید که فقط قسمتی از تعلیمات نهج البلاغه بوده که توجه آنها را جلب میکرده و با روحیهی آنها هماهنگی داشته است، قسمتهای دیگر مسکوت عنه بوده است. در سی سال پیش انسان پای خطابهی هر خطیبی که زبردستتر از او نبوده مینشست و او میخواست از نهج البلاغه صحبت کند، جز خطبههای زهدی نهج البلاغه چیزی نمیشنید، کأنه مجموع خطبههای نهج البلاغه محدود است به همان خطبههای زهدی: دار بالبلاء محفوفة و بالغدر معروفة(1) ـ انما الدنیا دار مجاز و الاخرة دار قرار، فخذوا من ممرکم لمقرکم(2) ـ تجهزوا، رحمکم الله، فقد
نودی فیکم بالرحیل(3) همانهایی هم که حافظ نهج البلاغه بودند اگر میخواستند نهج البلاغه را عنوان کنند، موضوعاتی که میتوانستند دربارهی آن موضوعات صحبت کنند، از همین خطبههای نهج البلاغه که خطبههای زهدی است تجاوز نمیکرد یعنی زمینهی بحث برای آنها در قسمتهای دیگر نهج البلاغه باز نبود و طرز فکر اجازه نمیداد. این حقیقت است. تا اینکه تحولات اجتماعی اخیر پیدا شد، و یک عده فیلسوفان اجتماعی در دنیا پیدا شدند و یک سلسله افکار اجتماعی پیدا شد، یکمرتبه راستی بر رونق نهج البلاغه افزوده شد و بازار نهج البلاغه رونق بیشتری پیدا کرد، تازه خطیب و غیر خطیب آمادگی پیدا کردند که مثلا نامهای که امیرالمؤمنین به مالک اشتر نوشته است و نکات اجتماعی و سیاسی را که در آن گنجانیده است جمله به جمله بیان کنند و در اطراف آنها شرح بدهند. این نهج البلاغه که هزار سال است در دست همه است، این نامه هم که هزار سال است که بود، وقتی هم که نگاه میکنید میبینید که راستی معنی جملهها هم همین است که در نهج البلاغه بوده و هیچ از خود به نهج البلاغه نبستهاند، نه لفظی به آن بسته میشود و نه معنائی توجیه و تفسیر میشود، ولی افراد و افکار آمادگی نداشتند، به عبارت دیگر زمان اجازه نمیداد، ولی اکنون زمان اجازه میدهد.
این نشان میدهد که این کتاب ـ که بچهای از بچههای قرآن کریم است ـبا گذشت زمان آمادگی بیشتری پیدا میکند برای این که در اطراف جملههایش تحقیق و مطالعه بشود.
غرضم از همهی این مطالبی که عرض کردم و به طور فشرده برای آن مثالهایی آوردم این مطلب است که در این رکن چهارمی که ما راجع به ختم نبوت صحبت کردیم به این نکته توجه کنیم که نباید علما و محققین اسلامی جمود فکری داشته باشند و این جور فکر بکنند که مطلب دربارهی قرآن و دربارهی
سنت قطعی پیغمبر اکرم همان است که گذشتگان گفتهاند؛ خیر، هرچه که آیندگان بگویند، در مجموع حقایق بیشتری خواهد بود نه کمتر. البته نمیخواهم بگویم که هر چه بعدیها بگویند از هرچه که گذشتگان گفتهاند بهتر است؛ نه، در طبیعت هم این جور نیست، در طبیعت هم این سیرهای رجوعی و کروفرها به اصطلاح وجود دارد؛ یک نظریهای ممکن است در دو هزار سال پیش پیدا شده باشد و بعد منسوخ بشود ولی پس از دو هزار سال در یک سطح عالیتری دوباره زنده بشود.
1) نهج البلاغه، خطبهی 224.
2) نهج البلاغه، خطبهی 201.
3) نهج البلاغه، خطبهی 202.