جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مقتضیات زمان (1)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

مقتضیات زمان یعنی مقتضیات محیط و اجتماع و زندگی بشر به حکم اینکه‏ به نیروی عقل و ابتکار و اختیار مجهز است و تمایل به زندگی بهتر دارد، پیوسته افکار و اندیشه‏ها و عوامل و وسائل بهتری برای رفع احتیاجات‏ اقتصادی و اجتماعی و معنوی خود وارد زندگی می‏کند. ورود عوامل و وسائل‏ کامل‏تر و بهتر خود به خود سبب می‏شود که عوامل کهنه و ناقص‏تر جای خود را به اینها بدهند و انسان به عوامل جدید و نیازمندیهای خاص آنها وابستگی‏ پیدا کند. وابستگی بشر به یک سلسله احتیاجات مادی و معنوی و تغییر دائمی عوامل و وسایل

رفع کننده‏ى این احتیاجات و کامل‏تر و بهتر شدن دائمی‏ آنها که به نوبه‏ى خود یک سلسله‏ى احتیاجات جدید نیز به وجود می‏آورند، سبب می‏شود که مقتضیات محیط و اجتماع و زندگی در هر عصری و زمانی تغییر کند و انسان الزاما خود را با مقتضیات جدید تطبیق دهد. با چنین‏ مقتضیاتی نه باید نبرد کرد و نه می‏توان.

اما متأسفانه همه‏ى پدیده‏های نویی که در زمان پیدا می‏شود، از نوع افکار و اندیشه‏های بهتر و عوامل و وسائل کامل‏تر برای زندگی سعادتمندانه‏تر نیست. زمان و محیط و اجتماع مخلوق بشر است و بشر هرگز از خطا مصون نبوده است‏، از این رو تنها وظیفه‏ى انسان انطباق و پیروی از زمان و افکار و اندیشه‏های زمان و عادتها و پسندهای زمان نیست، کنترل و اصلاح زمان نیز هست. اگر انسان باید صد درصد خود را با زمان تطبیق دهد پس زمان را با چه چیز تطبیق بدهد؟!

از نظر افراد کم فکر، «مقتضیات زمان» یعنی سلیقه و پسند رایج روز. جمله ی «دنیای امروز نمی‏پسندد» از هر منطق نظری و عملی و صوری و مادی‏ و قیاسی و تجربی و استقرائی برای کوبیدن شخصیت اینان و تسلیم بلاشرط کردنشان مؤثرتر

است. از نظر طرز فکر اینان همین که چیزی از سلیقه و مد روز – خصوصا در دنیای غرب – افتاد، کافی است که حکم کنیم «مقتضیات‏ زمان» تغییر کرده است، «جبر تاریخ» است، «اجتناب ناپذیر» است، «لازمه‏ى ترقی و تعالی» است؛ در صورتی که می‏دانیم زمان و محیط و عوامل اجتماعی را بشر می‏سازد، از عالم قدس وارد نمی‏شود، و بشر – هر چند غربی باشد – جایز الخطاست.

بشر همان طوری که عقل وعلم دارد، شهوت و هوای نفس هم دارد و همان طوری که در جهت مصلحت زندگی بهتر گام بر می دارد، احیاناً انحراف هم پیدا می کند؛ پس زمان نیز، هم امکان پیشروی دارد و هم امکان انحراف. با پیشروی های زمان باید پیش رفت و با انحرافات آن باید مبارزه کرد.

«مقتضیات زمان» مانند «آزادی» از کلماتی است که – مخصوصاً در مشرق زمین – سرنوشت شومی داشته است و اکنون به شکل یک ابزار استعماری کامل برای درهم کوبیدن فرهنگ اصیل شرق و تحمیل روح غربی درآمده است. چه سفسطه‏ها که به این نام صورت می‏گیرد و چه بدبختیها که با

این تابلوی قشنگ تحمیل می‏گردد!

می‏گویند عصر علم است. می‏گوییم صحیح است، اما آیا همه‏ى سرچشمه‏ها جز سرچشمه علم در وجود بشر خشکیده است و هر چه پدید می‏آید فرزند خالص و مشروع علم است؟! در کدام عصر، علم و دانش مانند عصر ما قوت و قدرت‏ و گسترش داشته است و در کدام عصر مانند این عصر آزادی خود را از کف‏ داده و مقهور دیو شهوت و اژدهای خودخواهی و جاه‏طلبی و پول پرستی و استخدام و استثمار بوده است؟!

کسانی که مدعی هستند مقتضیات متغیر زمان ایجاب می‏کند هیچ قانونی‏ جاوید نماند، اول باید دو موضوع بالا را از یکدیگر تفکیک کنند تا معلوم‏ گردد که در اسلام هرگز چیزی وجود ندارد که با پیشروی به سوی زندگی بهتر مخالف باشد.

مشکل عصر ما این است که بشر امروز کمتر توفیق می‏یابد میان ایندو تفکیک کند، یا جمود می‏ورزد و با کهنه پیمان می‏بندد و با هر چه نو است‏ مبارزه می‏کند، و یا جهالت به خرج می‏دهد و هر پدیده نو ظهوری را به نام‏ مقتضیات زمان موجه می‏شمارد.