جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نسبیت اجتهاد (1)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

اثر بینشهای متوالی و متکامل در هیچ جا به اندازه‏ى مسائل فقهی، محسوس‏ و مشهود نیست. بر فقه اسلامی ادوار و

اطواری گذشته است؛ در هر دوره‏ای‏ طرز تفکر و بینش خاصی حکمفرما بوده است. اصول و قواعد استنباط امروز با هزار سال پیش و هفتصد سال پیش متفاوت است. علمای حدود هزار سال‏ پیش نظیر شیخ طوسی قطعا مجتهدان مبرزی بوده‏اند و توده‏ى مردم بحق از آنان‏ تقلید و پیروی می‏کردند. طرز تفکر و نوع بینش آنها از کتابهایی که در فقه و مخصوصا اصول نگاشته‏اند کاملا پیداست. کتاب عده شیخ طوسی که در اصول است و طرز تفکر و نوع بینش او را نشان می‏دهد، اکنون در دست‏ است. اما از نظر فقهای عصرهای اخیر، آن نوع بینش و آن طرز تفکر منسوخ‏ است، زیرا بینشهای نوتر و عمیق‏تر و وسیع‏تر و واقع بین‏تر از آن آمده و جای آن را گرفته است، همچنانکه پیشرفت دانشهای حقوقی و روانشناسی و جامعه شناسی در عصر حاضر امکان تعمقهای بیشتری در مسائل فقهی به وجود آورده است.

اگر کسی بپرسد آیا علمای آن عهد و آن عصر با آن بینش و آن طرز تفکر، مجتهد بوده‏اند و توده‏ى مردم حق داشته‏اند از آنها تقلید و پیروی کنند و بینش آنها را ملاک تشخیص مقررات اسلامی قرار دهند، جواب مثبت است. باز اگر بپرسد

آیا اگر در این عصر دانشجویی بخواهد تمام کتابها و تالیفات و آثار بعد از قرن چهارم و پنجم را نادیده بگیرد و خود را در قرن پنجم فرض کند، همان مطالعاتی را انجام دهد که علمای زمان شیخ طوسی انجام می‏داده‏اند و همان بینش و همان‏ طرز تفکر را پیدا کند که آنها پیدا کرده‏اند، آیا چنین شخصی واقعا مجتهد است و توده‏ى مردم حق دارند از او تقلید و تبعیت کنند، جواب منفی است‏. چرا؟ چه فرقی هست میان این شخص و میان مردم قرن پنجم؟ فرق اینجاست‏ که آنها در عصری زندگی می‏کرده‏اند که آن بینش تنها بینش موجود بوده است‏، و این شخص در عصری زندگی می‏کند که بینشهای کامل‏تری جانشین آن طرز بینش و آن طرز تفکر شده است و آن نوع بینش و آن طرز تفکر منسوخ شده‏ است.

از اینجا به خوبی می‏توانیم بفهمیم که اجتهاد یک مفهوم «نسبی» و متطور و متکامل است و هر عصری و زمانی بینش و درک‏ مخصوصی ایجاب می‏کند. این نسبیت از دو چیز ناشی می‏شود: قابلیت و استعداد پایان ناپذیر منابع اسلامی برای کشف و تحقیق، و دیگر تکامل‏ طبیعی علوم و افکار بشری؛ و این است راز بزرگ خاتمیت.