بالجمله عایشه حدیث کند که: نخستین رسول خداى را در خانه میمونه ناتندرستى افتاد و چون روز نوبت من برسید از آنجا به سراى من تحویل داد از قضا مرا نیز صداعى بود ناگاه گفتم وا رأساه. فرمود: چه زیان باشد تو را که پیش از من وداع جهان گوئى تا من تو را تکفین و تجهیز کنم و بر تو نماز بگزارم؟ عایشه گفت: یا
رسول الله گمان من این است که مىخواهى هم در آن روز که از دفن من فراغت جستى با زنى دیگر در خانه من بساط عرس گسترده فرمائى. رسول خداى تبسّمى کرد و فرمود: بل و انا وا رأساه کنایت از آنکه درد سر تو بهبودى پذیرد لکن صداع من دست از من بازنگیرد.
بالجمله از آنجا به خانه میمونه مراجعت فرمود و عارضه مرض فزونى گرفت و زنان پیغمبر در آنجا انجمن شدند و آن حضرت مىفرمود: این انا غدا یعنى: من فردا کجا خواهم بود؛ و این سخن را تکرار همىداد و همىخواست در مدّت مرض در خانه عایشه باشد. ازواج مطهرات این معنى را فهم کرده بدان رضا دادند.
و هم به روایتى پیغمبر صلّى الله علیه و آله فرمود: در ایام مرض رعایت نوبت کردن و هر شبى در خانهاى به صبح آوردن صعب باشد اگر خواهید در خانه عایشه باشم و همگان در آنجا مرا پرستارى کنید.
و نیز گفتهاند که: فاطمه علیها السّلام با زنان فرمود: که بر پیغمبر مشکل است تا هر شب در خانهاى روز کند، ایشان به خانه عایشه رضا دادند، و رسول خداى از خانه میمونه بیرون شد یک دست بر دوش على علیه السّلام و دست دیگر بر دوش عباس یا فضل بن عباس داشت(1) و پاى مبارک را بر زمین مىکشید و بدین گونه تا خانه عایشه آمد.
و بعضى گفتهاند که: رسول خداى را در ردائى محفوف داشته هر شب به خانه یک تن از زنان مىبردند و رعایت مساوات مىفرمود.
گویند: ابو بکر به حضرت رسول آمده عرض کرد: که اگر فرمان رود در مدت
بیمارى من پرستارى کنم. فرمود: اى ابو بکر اگر در این مرض پرستارى خود را بر غیر اهل بیت تفویض کنم، مصیبت ایشان افزون شود. پس در خانه عایشه بستر بگسترد و دیگر زنان در آنجا انجمن شده تقدیم خدمت همىکردند.
1) طبرى گوید: عایشه گفت: پیامبر همچنان سر درد داشت و به نوبت پیش زنان خود بود تا در خانه میمونه درد سخت شد و زنان خویش را پیش خواند و از آنها موافقت خواست که در خانه من پرستارى شود، آنها نیز موافقت کردند و پیمبر در میان دو تن از کسان خود که یکیشان فضل بن عباس بود و یک مرد دیگر برون آمد و پاهاى خود را به زمین مىکشید و سر خویش را بسته بود و در خانه من جاى گرفت. عبید الله گوید: این حدیث را با ابن عباس گفتم، گفت: مىدانى آن مرد دیگر کى بود؟ گفتم: نه، گفت: على بن ابى طالب بود ولى عایشه نمىتوانست درباره على خیرى به زبان آورد (تاریخ طبرى، ج 4 / 1315- 1316). در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید نیز مضمونى به همین روایت آمده است (شرح ابن ابى الحدید، ج 3 / 189).