عایشه گوید: رسول خداى در فراش خویش از شدّت مرض منقلب بود، عایشه عرض کرد: یا رسول الله اگر این اضطراب در ما افتد بر ما غضب مىفرمائى. فرمود:
اى عایشه مرض من صعب است و خداوند ابتلاى مؤمنان را صعب فرستد و هیچ خارى در پاى مؤمنى نرود جز اینکه منزلت او را رفیع گرداند، و خطیه او را بریزاند.
یک روز عبد الله بن مسعود بر رسول خداى درآمد و بدن مبارک آن حضرت را مس کرد چنان گرم یافت که دست را تحمّل مس نبود، عرض کرد: یا رسول الله تبى گرم دارى. فرمود: تب من چندان است که دو تن از شما را تب گیرد. گفت: پس تو را دو اجر باشد. فرمود: چنین است، آنگاه گفت: بدان خداى که نفس من به دست قدرت اوست که هیچ کس نیست که زحمتى از مرض بدو رسد، جز آنکه خداوند گناهان او را بریزاند، بدانسان که درخت برگ خود را همىریزد.
و هم از ابو سعید خدرى آوردهاند که: بر پیغمبر درآمد و آن حضرت قطیفهاى در برداشت و از زیر قطیفه حرارت تب زحمت دست مسکننده مىکرد و هیچ دست را تحمل نبود که بىمیانجى مس بدن مبارک کند. ابو سعید از در شگفتى گفت:
سبحان الله!! پیغمبر فرمود: بلاى هیچ کس صعبتر از انبیا نیست، چنانکه بلاى ایشان دو چندان است، اجر ایشان دو چندان است. و بعضى از ایشان را خداوند رنج درویشى دهد چنانکه سلب ایشان در روز و شب افزون از یک عبا نباشد و شادمانى انبیاء به بلا افزون است از شادمانى شما به عطا.
مادر بشر بن البراء بن معرور بر پیغمبر درآمد و او را در تبى سخت یافت عرض کرد: یا رسول الله در هیچ کس چنین تب ندیدهام! فرمود: چنین است چه اجر ما دو چندان است. آنگاه فرمود: مردم در مرض من چه گویند؟ عرض کرد مىگویند:
مرض رسول خدا ذات الجنب است. فرمود سزاوار لطف خدا آن است که این مرض
را بر پیغمبر خود مسلط نکند این زحمت از همزات(1) شیطان است و شیطان را بر من دست نیست، لکن این مرض اثر آن گوشت زهرآلود است که با پسر تو در خیبر بخوردیم، هر چند گاه زحمت آن بر من تازه شود و این هنگام وقت شدن از این جهان است، و این از بهر آن بود که پیغمبر نیز از شهادت بىبهره نباشد.
1) همزات: جمع همز، و به معنى: وسوسه باشد.