جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مساره پیغمبر با فاطمه

زمان مطالعه: 2 دقیقه

از عایشه حدیث کنند که: هیچ کس در حسن منظر و استقامت سیر و صفت وقار و سکینه و آئین قیام و قعود از فاطمه زهرا شبیه‏تر با رسول خداى نبود، و هرگاه بر پیغمبر درآمدى آن حضرت از جاى بخاستى و او را پذیره شدى و ببوسیدى و ببوئیدى و بر جاى خود جاى دادى؛ و همچنان هرگاه پیغمبر بر فاطمه درآمدى با پدر کار بدین گونه کردى. یک روز در مرض موت، رسول خداى، فاطمه را بخواند و چون درآمد فرمود: مرحبا یا بنتى و او را بر طرف یمین یا یسار جاى داد، و لختى با او به مساره سخن کرد فاطمه بگریست. دیگر باره سر به گوش او فرو داشت و سخنى فرمود این کرّت شاد و خندان گشت.

عایشه گفت: من هیچ فرحى را نزدیکتر به حزن چون امروز در فرحت فاطمه ندیدم. پرسش کردم که رسول خداى با تو چه سخن کرد؟ فاطمه فرمود: من سرّ پیغمبر را مکشوف ندارم. بعد از رسول خداى دیگر باره از فاطمه پرسش کردم گفت:

در کرّت نخستین فرمود که: جبرئیل هر سال یک نوبت با من درس قرآن خواند و امسال دو کرّت قرائت قرآن کرد، گمان دارم که اجل من قریب افتاده، از آن بگریستم؛ و در ثانى فرمود: اول کس از اهل من که با من پیوسته شود تو باشى، از آن شاد شدم.

ابو سعید خدرى گوید که: پیغمبر در ایام مرض از حجره عایشه بیرون شد و بر منبر رفت و خطبه بخواند و مردم را نصیحت کرد در رعایت ثقلین و مجاهده غدیر خم و نیز فرمود: که خداوند مخیّر کرده است بندگان را میان دنیا و آخرت و آنچه نزد او بود یعنى از ثواب و نعیم، و لقایش را اختیار کرد آن بنده از آنچه نزد خدا بود.

ابو بکر بگریست، مردم از گریه او در عجب شدند، همانا ابو بکر فهم کرد که آن بنده‏

مخیّر پیغمبر است. رسول خداى فرمود: انّ من امنّ النّاس علىّ فى صحبته و ماله ابا بکر بن ابى قحّافه و لو اتّخذت خلیلا لاتّخذت ابا بکر خلیلا.