و همچنان احادیث و اخبار در نصّ وصایت و خلافت على از علماى سنّى و شیعى فراوان آوردهاند، از آن جمله این حدیث مبارک است عن موسى بن جعفر قال: قلت لأبی عبد الله علیه السّلام أ لیس کان أمیر المؤمنین کاتب الوصیّة، و رسول الله المملى علیه، و جبرئیل و الملائکة المقرّبون شهودا، قال: فأطرق علیه السّلام طویلا ثمّ قال:
یا أبا الحسن قد کان ما قلت، و لکن حین نزل برسول الله الامر نزلت الوصیّة من عند الله کتابا مسجّلا نزل به جبریل مع أمناء الله تبارک و تعالى من الملائکة. فقال جبرئیل: یا محمّد مر باخراج من عندک الّا وصیّک، لتقبضها منّا، و تشهدنا بدفعک ایّاها الیه ضامنا لها یعنى: علیّا. فأمر النّبىّ بإخراج من کان فى البیت، ما خلا علیّا علیه السّلام، و فاطمة علیها السّلام فیما بین السّتر و الباب.
خلاصه سخن آن است که جعفر صادق علیه السّلام مىفرماید که: جبرئیل از نزد خداوند به حضرت رسول آمد و عرض کرد که مجلس را از بیگانه پرداخته کن، جز على را که وصى تو است کس را به جاى مگذار، تا فرمان خداى را اصغا فرمائى، و على را بر تقدیم فرمان به ضمانت گیرى، و فریشتگان در میانه گواهان باشند بدانچه او را خواهى سپرد. پس پیغمبر فرمان کرد تا هر که در سراى بود بیرون شد، جز على را، و فاطمه این وقت در عتبه باب قیام داشت.
فقال جبرائیل: ربّک یقرئک السّلام، و یقول هذا کتاب ما کنت عهدت الیک، و شرطت علیک و أشهدت به علیک ملائکتى، و کفى بی شهیدا. قال: فارتعدت مفاصل النّبىّ، و قال: یا جبرئیل ربّى هو السّلام، و منه السّلام، و الیه یعود السّلام.
صدق عزّ و جلّ و برّ، هات الکتاب. فدفعه الیه، و أمره بدفعه إلى أمیر المؤمنین. فقال له: اقرأه. فقرأه حرفا حرفا. فقال: یا علىّ هذا عهد ربّى تبارک و تعالى الىّ، و شرطه علىّ، و أمانته. لقد بلّغت، و نصحت و أدّیت. فقال علىّ علیه السّلام: أنا أشهد لک بأبى أنت و أمّى بالبلاغ، و النّصیحة، و التّصدیق على ما قلت، و یشهد لک به سمعى، و بصرى و لحمى، و دمى. فقال جبرئیل: أنا لکما على ذلک من الشّاهدین.
مىفرماید: جبرئیل سلام خداى را بر رسول خداى بگذاشت و کتابى که با قلم
اعلى مکتوب بود بسپرد و عرض کرد که: خداوند مىفرماید: این نامه عهدى است که با تو عقد بستم، و با پیمان تو استوار کردم، و فرشتگان را گواه گرفتم. پس رسول خداى آن مکتوب را از جبرئیل مأخوذ داشت، و به حکم خداوند با على علیه السّلام حرف به حرف قرائت کرد، و فرمود: عهد خداى را به پاى بردم و بدانچه مأمور بودم، با تو ابلاغ کردم. على عرض کرد که: من بر تبلیغ این رسالت گواه باشم و گوش و چشم و گوشت و خون من نیز گواهى دهد. جبرئیل عرض کرد که: من نیز از جمله گواهانم.