و دیگر ابراهیم بن الحموینى که از بزرگان علماى عامّه است به اسناد خود روایت کند از سلیم بن قیس الهلالى که در خلافت عثمان در مسجد رسول خداى درآمدم، و صد (100) تن از مهاجر و انصار انجمن بودند و از مهاجرین: علىّ بن ابى طالب علیه السّلام، و سعد بن ابى وقاص، و عبد الرّحمن بن عوف، و طلحه، و زبیر، و عمار، و مقداد، و ابو ذر، و هاشم بن عتبه، و ابن عمر، و الحسن و الحسین، و ابن عباس، و محمّد بن ابى بکر، و عبد الله بن جعفر. و از انصار: ابى بن کعب، و زید بن ثابت، و ابو ایّوب انصارى، و ابو الهیثم بن التّیهان، و محمّد بن مسلمة، و قیس بن
سعد بن عباده، و جابر بن عبد الله، و انس بن مالک، و زید بن ارقم، و عبد الله بن ابى اوفى، و ابو لیلى و پسرش حاضر بودند؛ و عبد الرحمن نیز نزدیک او جاى داشت و او پسرى نیکو رخسار بود در این وقت ابو الحسن بصرى درآمد و پسرش حسن که مانند سهیل یمن بود به اتفاق او حاضر مجلس گشت.
بالجمله سلیم بن قیس هلالى گوید که: در جمال این دو ماه پاره نظاره بودم و همى ژرف نگریستم که کدام یک در کارنامه صباحت(1) و ملاحت نام بردارند هیچ یک را ندانستم جز اینکه حسن به سنین عمر و طول بالا افزون بود. و در این مجلس هر کس از فضایل قریش و محاسن انصار قصّه مىکرد؛ و امیر المؤمنین على خاموش بود. چون عثمان در سراى خویش جاى داشت این سخن به دراز کشید از میانه یک تن با على عرض کرد که: چرا از مفاخر خویش سخن نخواهى کرد، لاجرم على آن جماعت را به صدق سخن خویش گروگان سوگند داشت، و لختى از فضایل خویش برشمرد، ناچار آن جماعت به صدق سخنش گواهى دادند- و راقم حروف هر جزوى از این حدیث را در جاى خود به شرح مىبرد-.
1) صباحت: زیبائى.