گویند سکرات موت بر رسول خدا صلّى الله علیه و آله چنان صعب مىنمود که گونه مبارکش گاهى سرخ و گاهى زرد مىگشت و زمانى به دست راست؛ و وقتى به سوى چپ میل مىفرمود، و چهره مبارکش عرقآلود بود، و قدحى از آب نزد خود نهاده دست در آن مىبرد و روى خود را مسح مىفرمود و مکرر مىگفت: اللهمّ اعنّى على سکرات الموت و به روایتى مىفرمود: لا اله الّا الله انّ للموت سکرات.(1)
عایشه گوید: هرگز بر کسى که آسان جان بدهد رشک نبردم؛ زیرا که اگر این بهتر بود، خداوند از بهر پیغمبر خویش مىداشت.
گویند: رسول خدا فرمود: اى ملک موت جان امّتان مرا نیز به این سختى قبض خواهى کرد؟ گفت: سوگند با خداى جان هیچ کس را چنین سهل مقبوض نداشتهام.
فرمود: اى عزرائیل از تو مىخواهم سختى جان دادن امتان مرا بر من نهى، و با ایشان به رفق و مدارا باشى.
و هم از عایشه روایت کنند که گفت: هنگام نزع، سر رسول خداى صلّى الله علیه و آله در کنار من بود، ناگاه عبد الرحمن بن ابى بکر از در درآمد و در دست او مسواکى سبز از چوب
اراک بود، پیغمبر بر آن نگران شد. فهم کردم که آن را مىطلبد. عرض کردم که:
مسواک را مىطلبى؟ به قبول آن اشارتى کرد، پس بگرفتم و با آب دهان خود نرم ساختم بستد و به تعجیل مسواک زد، شاد شدم که در آخر نفس آب دهان من با آب دهان پیغمبر آمیخته شد.
همانا رسول خداى را در میان حیات و ممات بینونتى نیست و تصرّف وجود مبارکش در کاینات و احاطت علمش از حقیقت اشیاء به سبب ممات نقصان نپذیرد.
بالجمله از حضرت ابى جعفر علیه السّلام حدیث کردهاند که فرمود: قال رسول الله لاصحابه: حیاتى خیر لکم تحدّثون و نحدّث لکم و مماتى خیر لکم تعرض علىّ أعمالکم فان رأیت حسنا جمیلا حمدت الله على ذلک و ان رأیت غیر ذلک استغفرت الله لکم. رسول خداى صلّى الله علیه و آله با اصحاب خطاب فرمود که: حیات و ممات من نیکو نعمتى است براى شما چه در زندگانى من از معضلات حکم و مجهولات خویش با من سخن کنید و پاسخ بگیرید و چون از جهان بیرون شوم همه روزه اعمال شما را بر من عرضه دارند اگر نیکو کردهاید خداى را سپاس بگزارم و اگر عصیان ورزیدهاید براى شما استغفار کنم.
در خبر است که رسول خداى صلّى الله علیه و آله در حیات خویش ضیاعه دختر زبیر بن عبد المطّلب را که دختر عمّ پیغمبر است با مقداد بن اسود عقد بست و فرمود: این تزویج بدان کردم که نکاحها پست شود و کس رعایت حسب و نسب نکند، گرامىترین شما در نزد خدا پرهیزکارترین شما است.
1) سکرات جمع سکرة: شدت موت و تسلط آن بر قوا و حواس (ب).